من شب بستری شدم برای زایمان طبیعی درد داشتم چند ساعتی دردکشیدم شوهرم اومد پشت در اتاق زایمان با استرس گفت چی شد زایمان کرد پرستار گفت نه هنوز شوهرمم گفت خب یه آمپول هوا بهش بزنین بچه زودتر بیاد پرستاره گفت منظورت آمپول فشاره دیگه 😃
کسانی که به من میگویند تو به جهنم میروی و ما به بهشت خوشحالم میکنند که به یکجا نمیرویم...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.