مادرشوهر مشهد می شینه  ما تهرانیم حدودا یک ماه پیش زنگ زد که پدر شوهرم حالش خراب شده بیاید ما هم گفتیم اینجا شعر بزرگی بلیط هواپیما گرفتیم آوردیمشون خونه مون و الان ۲۰ روز بهترین رسیدگی رو بهشون کردم بماند که چقدر احترامشو داشتم روز مادر بردم بیرون کادوخریدم جشن گرفتم هنوز وقت نکردم واسع مادر خودم چیزی بخرم   دیشب دورهم نشسته بودیم حرف از زن گرفتن شد برگشت به برادر شوهرم گفت تو بیا دختر عمو تو بگیر باز خودی از غریبه بهتره(من غریبه ام عروس اولش دختر خواهرشه)  خیلی بدم اومد ازش