از یکسال پیش اومد به من گفت من دوسال با یک پسری دوستم و عاشقش شدم به مامان بگو میخواد بیاد خواستگاریم مادرش زنگ به مامانم و... مامانم گفت کوچیکه عروسش نمیکنم چند بار زنگ زدن و مامانم گفت نه پسره هم هنوز هیجده اش کامل نیس میگه من خیلی دوسش دارم حالا پسره رفته در خونه مامانم گریه میکنه میگه من میخوامش خواهرمم از اون طرف گریه میکنه و خواستگارای خیلی بهتر از اینم داره میگه همینو میخوام ما میگیم کوچیکه ولی میگه میخوام میترسیم فرار کنه با پسره بره چیکار کنیم تو رو خدا اگه راه حلی میدونید کمک کنید از طرفی پدرم خیلی رو این مسائل حساسه وهیچی در این مورد نمیدونه میترسیم بفهمه سکته کنه فقط من و مامانم با شوهرم میدونین لطفاً کمک کنیددد😭😭😭😭
الان اینا احساسی تصمیم می گیرن.یکی دو سال دیگه میان میگن ما سنمون کم بود حالیمون نبود شما چرا گذاشتی ...
نمیشه خانواده پسره موافق هستن و حمایتشون میکنند چند روز پیش تولد خواهرم بوده عمه پسره کیک درست کرده براش کادوهم رفته خریده به پسره گفته من بهتر سلیقه دخترا رو میدونم تو ماشین جشن گرفته پسره براش و جالب اینکه عمش پسر کوچیکش ۵سالشه اونم گذاشته تو ماشین که کسی بهش. شک نکنن
نمیشه خانواده پسره موافق هستن و حمایتشون میکنند چند روز پیش تولد خواهرم بوده عمه پسره کیک درست کرده ...
این خانواده پسره میترسیم همهی کار های فرار روهم براشون درستت کنن بعد بگن از ترس آبرو و اینا مجبورم عقد کنند اینطوری خیلی بده و ممکنه پدرم سکته کنه بمیره خدایا کمک کن
با این درجه حساسیتشون اگه متوجه بشن مدت طولانی ازشون پنهان کردید بیشتر ناراحت میشن
اجازه بدید پدرتون تصمیم بگیره
آی وی اف، میکرو، میکرواینجکشن، ای یو آی... اینا روش های کمک باروری هستن توی آزمایشگاه تخمک از بدن خانم و اسپرم از بدن آقا گرفته میشه جنین(مراحل اولیه) به وجود میاد و توی رحم خانم گذاشته میشه توروخدا دیگه نپرسید آی وی اف چیه؟! 🙂🙂🙂جمله ی الان دیگه با پیشرفت علم ناباروری وجود نداره با وجود امیدی که توش هست یه دروغ محضه🙄🙄🙄انقدر به تازه عروس داماد ها و کهنه عروس داماد ها نگید بچه دار بشید حتی اگه بگید نینی نمیاری هم باز از زشتی سوال کم نمیکنه به هیچ زنی نگید بچه نداری راجتی تا بچه نداری خوش باش شما از دل کسی خبر نداری شاید اینا آرزوش باشه اما مشکلی داره 😭😭😭باور کنید خدایی هست اون دنیایی هست و ما به خاطر حرفای نسنجیده مون باید جواب بدیم😪اینکه حواسم نبود ته دلم چیزی نبود از رو خیر خواهی گفتم و منظوری نداشتم همش توجیهه برای مایی که تو قرآنمون هزار بار به تفکر و تعقل و اندیشه دعوت شدیم!!! 😑😑😑
خودت با خواهرت حرف بزن شاید تونستی عاقبت کارو نشونش بدی
خیلی صحبت کردم خیلییییی ولی فایده نداره یکبار سه روز تمام فقط حرف میزدم بعد گفت خطمو عوض کنید دیگه زنگش نمیزنم رفتیم سیم کارت جدید گرفتیم روز بعدش دوباره زنگ زده بود بهش