برای شمام فامیلا انقدر کنجکاو بودن ما تاالان بچه نمیخواستیم چندماه پیش اقدام کردیم فهمیدیم مشکل داریم بعد ک من دگ بیخیال شدم خدا خواست و من باردار شدم اخه میخواستیم خونمون اوکی بشه بعد یعنی کل فامیل میگفتن چرا بچه نمیارید تااین حد دخالت میکنن😥 تا سونو قلب نذاشتم کسی از فامیلا بفهمه تا سونو رفتم همه فهمیدن خودم تا nt نمیخواستم بگم چون از اول ک میفهمن میگن پس کی زایمان میکنه عمه شوهرمم عروسش ی دختر داره دوباره باردار بود ب ما نگفته بودن هفت ماهگیش گفتن ک نینیش دخمله حالا ازون موقع ک فهمیده من باردارم میپرسه جنسیت چیه ی بارم گفتن اینا ک بچه نمیخواستن چرا خونه تکمیل نشده یهو عروست باردار شد😐 کلا ی جوری هستن من باهاشون البته مشکلی ندارم چون خودمو قاطی نمیکنم همین عمه شوهرم هروقت منو میدید میگفت ی بچه بیار تنهایی مادرشوهرمم میگفت عروسم شاغله درس میخونه تنها نیس خدایی بچه هم نمیخواستیم الانم ک گفته یهو چطور حامله شد نظرشون عوض شد مادرشوهرم گفته بنده خداهارو انقد فامیلای فضول گفتن بچه بیارید اینام اوردن ک دهن فضولارو ببندن. حالا من موندم جنسیت بچه من دخترباشه یا پسر چ فرقی ب حال فامیل میکنه من کلا خودمو قاطیشون نمیکنم سالی یکی دوبار شاید همو ببینیم حتی اینم گفته ک بره غربالگری دکتر جنسیتو بهش میگه😐 من خودم دوس دارم زود بدونم چیه اما بااین اوصاف اگ دکترمم بگه نمیخوام ب کسی بگم ک نی نی چیه تا آنومالی انشالله ب نظرتون کار درست چیه بگم یا نگم ؟یا اگ منو دیدن گفتن چی دوس داری چی بگم من واقعا برام فرقی نمیکنه چون چندبار از مادرشوهرم پرسیده چی دوست دارن خودتون چی دوست دارید ؟ شما باشید چی جواب میدید؟