بچه ها خیلی سال پیش نمیدونم ۱۰سال یا بیشتر من راهنمایی بودم شایدم کمتر رفته بودیم جمکران یک جایی بود من رفتم اب بخورم یهو برگشتم یک بچه تقریبا یک سال دو سال پشتم بود من برگشتم این بچه به پشت با سر افتاد رو اسفالت و شروع کردن به گریه کردن بعد مادرش اومد بغلش کرد من عذر خواهی کردم و رفتیم دیگه
بچه ها بخدا من ندیدمش خودش پشت من بود و چون هنوز خوب نمیتونست راه بره افتاد و هنوز که هنوزه یادم می افته میگم نکنه بلایی سر اون بچه اومده باشه نکنه بعدش فلان چی شده باشه نکنه خدای نکرده سرش اسیب دیده باشه یا خون لخته شده باشه یا .. کلی اعصابم میریزه بهم😢😢😢الان یهو یادم افتاد