کسی بوده عاشق شوهرش بوده باش از جدا شده

خب میگه الان بهتر شده فکر میکنی با یه ازدواج دیگه این گذشته ولت میکنه نه باید خودتا درمان کنی

منم این مشکلات را دارم کلیپ های دکتر هلاکویی را گوش کن کمک میکنه بعدم اون خودشا کوچیک کرده فکر میکنی همه آدمای دور و اطراف ما خیلی خوشبختن اکثرا یه مشت بدبخت و بیمار و گرفتار که فقط دارن خودشونا زجر میدن که دیگران بگن چه زن خوبی داره یا چه شوهر خوبی داره به خودت کمک کن امشب کلیپهای دکتر هلاکویی گوش کن خوبه

عزیزم اکثر مردها همینن،مطمئنم تنها دلیل اینکه به اینجا رسیدی اینکه شوهرتون متوجه اشتباهاتشون نشدن و از دل تون در نیاوردن ،احتمالا وقتی بحث گذشته هم میشه یه جوری برای اشتباهاتشون دلیل میارن

احساس میکنم اگه خدای نکرده طلاق بگیرین خیلی سخت فراموش میکنید و شما خیلی بیشتر از شوهرتون ضرر میکنید

عزیزم من درست تو شرایط تو بودم خیلی زجرم دادم خیلی صبوری کردم چون عاشقش بودم اما رفته رفته بهتر شد و من هم با شیاست رفتاراشو بهتر کردم بازم کاراش دلمو میسوزوند و ته هر کاریش بدیهاش یادم میومد و ازش متنفر میشدم.اما با یکی از دوستام صحبت کردم حرفایی بهم زد که همه فکرهای قبل رو گذاشتم کنار،این همون مردیه که من آرزوشو داشتم،تلاش کردم تا بهش رسیدم،همه زندگیمو گذاشتم پس میتونم ببخشمش،بخدا کل ناراحتی های قبلمو گذاشتم کنار و فکر کردم تازه شروع کردم زندگیمو،روز به روز خیر و برکت زندگیمون بیشتر شد مشکلاتمون کمتر،عشق و علاقمون هم بیشتر ،انقد آرامش دارم الان.

ببخشید دیشب خوابم برد وگرنه همون دیشب که ناراحتیت بیشتر بود بهت میگفتم.من قبل عروسیم زجرم داد بعد عروسیمم زجرم داد،دو روز بعد عروسی منو با کتک فرستاد خونه مامانم به خانوادم بی احترامی کرد باز باباش اومد برگشتم،تا دو هفته هر شب با اشک میخوابیدم داد میزد میگفت صداتو ببر دهنتو ببند صدای اشکتو شنیدم خفه ت می کنم.الان که اینا رو میگم دیگه اثری روم نداره چون بخاطر وجود خودم بخشیدمش،تو هم ببخش به احترام وجود خودت ،من و تو هم سنیم کامل درکت می کنم، کم کم زندگیتو قشنگ کن.نذار بقیه خانواده پشت خانوادتون حرف درست کنن،زندگی بعد طلاق اونقدرا سخت هست که سختی فراموش کردن کارهای شوهرت کمتر باشه.فقط یاد بگیر بفکر خودت هم باش