بچها دیشب شوهرم قرار بود بره تولد دوستش منم ب هیچ وجه راضی نبودم بره البته مختلط نبودا ۵ نفر ازدوستاشون بودن بعدش دیگ کلی باهام حرف زدو راضیم کرد من گذاشتم بره ولی قسم خورد گفت ب جون تو تا ده برمیگردم ولی تا ۱۱ اومد منم چیزی نگفتم بهش فقط چندتا پیام دادم ک کل حرفم این بود ک بخاطر اونا حرف منو گذاشتی زیر پاتو
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بخاطر ی ساعت دعوا راه انداختی اسیری ک نیوردی مردا هم گاهی اوقات نیاز دارن با دوساشون باشن
ن دعوا نکردم اصن چیزی نگفتم بهش فقط چندتا اس دادم همین اونم توش بی احترامی نبود ب هیچ وجه ولی حس میکردم اون باید بیاد عذرخواهی چون بخاطر اونا حرف منو زیرپاش گذاشت