چند روز پیش شوهرم جریانی رو فهمید که من مقصر بودم هیچ توجیهیم نداشت من شرمندش شدم.با اینک فک میکردم دیگ نبخشه اما بخشید ولی با ناراحتی گف این دروغت دیگ نمیزار تا آخر عمر بهت اعتماد کنم.الان ماموریته و ازم دوره باهام قهر نیست زنگ میزنه عادی حرف میزنه اما انگار ی دوست عادیم باهام من خیلی ناراحتم نمیدونم چیکار کنم کارم همش شده گریه فقط بگم که اشتباهم خدایی نکرده خیانت نبوده
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
نمیدونم چیکار کنم خیلی ناراحتم که مثل قبل نیست دیگ باهام.یعنی راست میگه دیگ بهم اعتماد نمیکنه؟ از شرمندگی نسبت بهش نمیتونم اعتراض کنم ب رفتار سردش.چ رفتاری داشت باشم🥺🥺😔😔
یکی جدی بودنش به دل آدم میشینه، یکی خوش اخلاق بودنش.. یکی سرسنگینش به دل میشینه، یکی شیطونش! یکی کم حرفش دوست داشتنیه.. یکی پرحرفش! اگه ادای کسی رو دربیاریم جذاب نمیشیم مسخره میشیم، شبیه خودت باش مگه خودت چشهシ راستـی..همیشه لبخند بزن، لبخندت یا باعث شادی آدما میشه یا آزارشون، میخوام بگم در هر دو صورت تو برنده ایシ