با ی پسر خوب و متشخص و هم سن خودم ۲۸ ساله و دندون پزشک و خوشتیپ آشنا شدم چند باری هم رفتیم بیرون خیلی خوب و مهربونم بوده الان داره طرحشو میگذرونه ۴ روز ی شهر دیگه است ی شهر نزدیک و ۳ روز شهر خودمون ؛ داره میخونه برا تخصص و میگه هر جوریه باید قبول بشم ؛ همو که میبینیم خوبه ولی نه جواب پیام میده درست حسابی نه تماس ؛ گفت اینستامو پاک میکنم چون وقتمو میگیره ولی میاد استوری هامو میبینع فک کرده با خر طرفع از طرفی میخام ولش کنم از طرفی میگم حیفه شاید بشه مخشو زد ولی حرصمو در آورده بنظرتون چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هیچ مادری از مرگ نمیترسد،بزرگترین ترس یک مادر از این است که فرزند خود را در این دنیا تنها بگذارد،در حالی که میداند هیچکس مثل او فرزندش را دوست نخواهد داشت ❤