با یه آقا پسری که تو دانشگاه خودم و هم رشته خودمه چند وقته از طریق دایرکت صحبت میکنم.
ماجرا از اونجایی شروع شد که من در کل استوری های اجتماعی و انگیزشی و هدفمند زیاد میزارم، ایشون میومدن نظرشون و میگفتن و بحث میکردیم.
تا اینکه یه روز بحث هدف و اینا شد. که من گفتم آره عاشق آشپزیم و عروسک درست میکنم. چندتایی از هنرامم ایشون از طریق استوری دیده بود. که خیلی خوشش اومد و گفت هم هنرمندی و هم خوش صحبت و اینا. تا اینکه چند روز بعد گیر داد که من نمیشناسمت حداقل یه عکس بده ببینم با کی صحبت میکنم. منم گفتم جز اعتقاداتم نیست و اینا که عکس بفرستم. حدود یه هفته پیگیر بود. گفتم باشه یکی از عکسام و استوری میکنم که همه ببینند ولی تا یک ماه آینده. که گفت من طاقت ندارم تو این هفته استوری کن. خلاصه یکی از عکسای چادریم و استوری کردم.اومد گفت ون یکاد بنداز دور گردنت میری این ور اونور، برات اسفند دود میکنم و اینا. بعد از اون درباره مسایل دیگه هم بحث میکردیم، همش میگفت که طرز تفکرت خیییلی خوبه و اینا. تا اینکه دیروز اومدم همه رو هاید کردم به جز اون. یه استوری حلقه گذاشتم. واکنشش جالب بود. اومد گفت عه😐 چه خبره؟
حالا به نظرتون بهم حسی داره یا من توهم زدم😂