2777
2789
عنوان

نوزاد ۲۲روزه😢😢

4721 بازدید | 42 پست

خانما دختر من موقع شیر خوردن همش شیر می‌ره تو حلقش هرچی سرشو بالا میگیرم یا نشسته بهش شیر میدم بازم میپره تو حلقش خیلی میترسم⁦☹️⁩⁦☹️⁩⁦☹️⁩⁦☹️⁩

بعدم موقع خواب یه صداهای عجیبی میده مثل صدای استارت و شیهه 

چیکار کنم میترسم حتی یه لحظه تنهاش بزارم

از وقتی اولین حرکتتو تو دلم متوجه شدم یهو یه عشق گنده ریختی تو دلم که نمیتونم یه لحظه هم به فکرت نباشم

خوب سینه رو تو کام میبره ؟ اون صداها زیاد اهمیت نده

بانمک بودن با بی‌شعور بودن فرق داره ...رُک بودن با بی‌ادبی فرق داره، اجتماعی بودن با پررویی و چَتر بودن فرق داره،زرنگ بودن با "سر دیگران کلاه گذاشتن" فرق داره ....و مشکلات ما دقیقا از آنجایی شروع شد که این تفاوت‌ها را درک نکردیم!

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

درسته نوزاد بیستو و دو روزو رو نباید تنهد بزاری ههنوز کامل یاد نگرفته چ جوری شیر بخوره بزار تا چهل روزگی بهتر نشد ببر دکتر

بیچاره اهویی که صید پنجه شیری است بیچاره تر شیری که صید چشم اهوییست  شعز دوس دارم لطفا تو تاپیکای شعر منم صدابزنین✌🤍 چند نفر از کاربری استفاده میکنن پس اگه تاپیکا در تضاد بود متعجب نشین❤

باید ببریش متخصص اطفال. علائم رفلاکس رو داره

بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام  و روزی از خانه ام  می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است.                کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍                                                                       

دخترمنم داشت البته خیلی کم ولی همیشه تو خواب هم صدادرمیاورد بخاطر کولیک یا قولنج حالا یه دکتز ببر بهتر راهنمابیت کنه خیالت راحت میشه

گفته بودی که چرا محو تماشای منی، آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی، مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود، ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی

دختر من از بینی و دهنش شیر میزد بیرون به حالت خفگی می افتاد...تا ۲ ماه هیچ شبی خواب نداشتم و چند بار از ترس خفگی، باهاش مردم و زنده شدم.....خدا بهت صبر بده...یه دو ماهی که بگذره این مشکلات هم تموم میشه..

🕊 پر میشه این خونه از رقص و گل و شادی 🕊

فشار شیرت زیاده یا حجم شیرت زیاده بچت گشنه اس تند تند میخوره میپره تو گلوش عزیزممممم

تو قبل از اینکه بهش شیر بدی چند ثانیه شیرت رو بدوش آبکی های اولش بره فشار شیرت کمتر میشه

عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀
خوب سینه رو تو کام میبره ؟ اون صداها زیاد اهمیت نده

خیلی نه بیشتر نوکشو میگیره

از وقتی اولین حرکتتو تو دلم متوجه شدم یهو یه عشق گنده ریختی تو دلم که نمیتونم یه لحظه هم به فکرت نباشم

سینتو بگیر کوچیکتر شه تو دهنش بعدم بگیر شیر خیلی نیاد تو دهتش این خیلی کوچیکه نمیتونه شیرتو ببلعه احتمالا شیرت زیاد میره تو دهنش عزیزم..برا صداهاشم دم غروب دشتی دود کن.خوب میشه نگران نباشه عزیزم

خداوندا پناه فرزندم باش،جهان تاریکی محض است ؛میترسم کنارش باش تویی یکتا ،تو بی همتا ،تو درسختی پناهش باش...

اون صداها هم هست😆شبیه ترمز دستی. دلیلش رو نمیدونم خود بخود برطرف شد

عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792