هیچی دعوا ک میکنیم من کلی غر اینا ک زدم بعد اون شروع میکنه دیگه من ساکت میشم هیچی نمیگم تموم شد حرفش میرم تو اتاق میگیرم میخابم میاد منت کشی
از سکوت کردنم خیلی از متنفره یعنی بدترین دعوا رو هم ک داشته باشیم من بعد از غر زدنام. اون ک حرف میزنه سکوت میکنم و بهم میریزه کلا
باهاش حرف نمیزنم خودش میادقلقلک میده یااذیتمیکنه که آشتی کنم باهاش
من قبلا تا چن روز تو خودم بودم اما جدیدا برا خودم سواله
فقط یکس دوساعت حرص میخورم تو دلم فحش میدم
بعدش انگار اصلا برام مهم نیست نمیدونم چرا
یک هفته قهر میکنیم یک کلمه هم باهم حرف نمی‌زنیم تا آخر من برم منت کشی اونم میگه عوضی چند روزه منتظرم بیای آشتی کنیم پ چرا اینهمه دیر اومدی😁💔
دو دقیقه داد میزنه منم جواب میدم یا نگاش میکنم از رو بره 😁 میرم تو اتاق بعد پنج دقیقه تا پانزده دقیقه شروع میکنه اشتی کردن، یک شب اشتی نکردم رفت لگن کوچیک و پارچ اب و حوله اورد گفت بشور صورتتو گریه کردی شام هم اورد رو تخت خوردم و بعدشم چای اورد
اگه وقت ناهار و شام باشه میرم خودم میخورم باقیشم میریزم سطل ک گشنه بمونه😁در بقیه موارد از خودم پذیرایی میکنم ب اون محل نمیدم قبلا گریه میکردم دیدم براش مهم نیست منم زدم ب بی خیالی انگار وجود نداره ب کارام میرسم
والا ما امشب دعوا کردیم منم یه لحظه انقد عصبی شدم که رفتم قرص بخورم که خودمو بکشم(بیشتر میخواستم شوهرمو بترسونم) دیگه شوهرم مجبورم کرد قرصا رو تف کنم بعدش کلی بغلم کرد و دعوام کرد بعد ر*ا*ب*ط*ه داشتیم الانم اون خوابه
قهر خونه داری تعطیل بچه داری تعطیل اشپزی تعطیل روزایی که قهرم از بهترین روزای عمرمه ای میخوابم
تخلیه انرژی میشم خوشحال وخندان وپرانرژی
