2777
2789
عنوان

مادری ام را قبول کن

285 بازدید | 48 پست

تصور کن شب وقتی دستشویی میری و مسواک میزنی و مثل بقیه اهل خانه با خیال راحت روی تخت دراز میکشی و چون خسته هستی فوری چشم هات گرم میشه و 

خواب می گیردت ، تازه کوچولوت شروع میکنه به گریه کردن .

از خواب میپری و شیرش میدی تا بخوابه...

اما او سر ناسازگادی داره.به یه ذره و دو ذره شیر خوردن رضایت نمیده .یه طرف بدنت که روی اون خوابیدی درد گرفته...

این طوری نمیشه...

بلند میشی و بچه رو روی پا می خوابانی بلکه بدون شیر خوردن بخوابه.

اما اون مدام گریه میکنه و میخواد شیر بخوره.دوباره به طرف دیگه ات میخوابی تا بتونی هم شیرش بدی هم خودت بخوابی..

نیمه شب چند بار دیگه این اتفاق میفته...

از خوابیدن خسته و دلزده میشی اما چاره ای نیست.

خدا خدا میکنی نزدیک های سحر بهتر بخوابه و بزاره تو هم با خیال راحت یکی دو ساعت بخوابی

ساعت هفت صبح آن یکی بچه هم به اتاقت میاد و میگه دیگه هر کار میکنه خوابش نمیبره...

اشاره میکنی بلند صحبت نکنه،که این یکی بیدار نشه ...

میگویی کنارت بخوابه بلکه خوابش ببره اما فایده نداره ...

آن یکی چشم هایش را باز میکند و این یکی را میبیند و میخندد و خواب از کله اش میپرد و دیگر محال است بگذارد تو بخوابی...

کاری از دستت بر نمی آید. کاری نمیشه کرد .

فکر نکن با تعریف کردن این ماجرا کسی به عمق خستگی ات پی میبرد .فکر نکن اگر تمام اتفاقات شب تا صبح را برای کسی تعریف کنی او میفهمد چه میگویی...

حتی یک مادر دیگر با دو بچه هم شاید به درستی تو را درک نکند چون جای تو نیست...

حتی همسرت شریک زندگی ات هم اگر خیلی مهربان باشد، وقتی ماجرا را برایش بگویی نهایتا می تواند یک دلسوزی دو کلمه ای بکند و تمام...

نباید منتظر قدر دانی از سوی او یا حتی بچه ها باشی که در آن صورت بازی را باخته ای ...

بهترین راه این است که تمام آنچه از شب تا صبح اتفاق افتاده .بسته بندی کنی، یک روبان خوش رنگ هم دور آن بپیچی و تقدیمش کنی به خدای مهربان و بگویی: "این تمام آن چیزی است که من دارم؛ تمام دارایی ام ضعف و ناتوانی و خستگی ست ، فقط و فقط تو در تمام این لحظات کنارم بودی و دیدی چه بر من گذشت. هیچ کس دیگری آن را درک نخواهد کرد. پس آن را از من بپذیر و 

مادری ام را قبول کن"

دوستت داریم امام مهربانی ها...

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

این دقیقا حال وروز من بود با همون یک بچه والانم روپامه به زحمت وزور تونستم بخوابونمش 

#اللهم عجل لولیک الفرج #اللهم جعل عواقب اُمورنا خیرا #الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایته امیرالمومنین و اولاده المعصومین(ع)🍃   #ما_ملت_امام_حسینیم

داستان منو تعریف کردی مخصوصا اونجایی که اون یکی می بینی می خنده خواب از سرش می پره 

وزن اولیه 104😛اغاز رژیم 7اردیبهشت 1400🥴خداروشکر بعد یک سال 30کیلو کاهش داشتم 💃💪اغاز سال دوم رژیم 😍💪وزن فعلی 76😎هدف اول 70،🙃🙃 هدف اخر 68 هر زمان شد  😊😎  من می تونم چون می دونم 😂 یه زمانی چاق بودم همه می گفتن اوف چقد چاق وزشتی 😡منم با ارامش می گفتم درشت مجلسیم دوست دارم اینطوری 😎الان لاغر شدم همونا می گن وای لاغر شدی از ریخت افتادی 😒بازم من می گم دوست دارم می خوام مانکن باشم 😎من برا دل خودم زندگی می کنم نه به فکر ادمای هزار رنگ اطرافم 💪💪💪😎خدا جونم مرسی یه دختر  ناز ویه پسر جیگر بهم دادی باباشونو نگم دیگه خودت می دونی 😄😄😄😄 😍😍😍لطفا مواظب خانواده چهار نفره ما باش 😍😍😍 😍😍من یک دختر یک همسر  یک مادرهستم   به وجود خودم افتخار می کنم 😋   من یک خانه دارم یک خانه داره شاغل عاشق کارای هنریم کارم بافته بافت عروسک  لباس وشال وکلاه☺ برا سرانجام رسیدن کارم خیلی تلاش کردم 💪کلمه نمی تونم در فرهنگ لغات زندگی من وجود نداره😎 کاری نیست که نتونم انجام بدم من یک زن هستم 😊😊😊😊خدایی سوال کردی جواب می دیم ریپلای نمی کنی یه لایک بکن 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792