منم دوسال عقدم پدرشوهرم جای بابام هی پیگیر زودتر بریم سر زندگیمون چند دفعه زنگ زده بابام هی وعده داده فلان موقع جهازش امادست در صورتیکه هیچی نخریدن اون روز پدر شوهرم گفت زنگ بزنم بابات لااقل بشینیم یه تاریخی مشخص کنیم یه سری وسایل اونا بگیرن گفتم تورو خدا دیگه زنگ نزن چون میدونم کوچیکم میکنه😔😔😔
من شیرازی هستم ما هم همچین رسمی نداریم
عزیزممم چقد هم دردیم .مثلا مامان من میگه ۱۰ تومن میدمت هرچی خواستی بخر انگار میخاد به گدا پول بده با ده تومن چی میشه خرید تو این گرونی ک باقیشم شوهرم بخره...منم میگم اگ قراره اینجوری بشه همشو میگم شوهرم بخره چرا الکی به اسم شماها بخوره ک تاحالا هیچ کاری برام نکردین منتشم سرم بزارین ...ولی دیگ راه منو شما جدا نه من خونواده دارم نه شما دختری
واقعا چرا اینجورین اگ نمیخوان بدن بگن ک ما بریم خودمون تکلیفمون مشخص کنیم ولی اینا اینقد زرنگن میخوان از شوهرم بگیرن به اسم خودشون بزنن...مثلا بابام اومده میگه به داداشت گفته برو وسیله هاتو بخر برو سر خونه زندگیت اونم گفته قسطاشو از کجا بدم...بابام گفته من میدم دیگ باید کمک کنیم ...ولی تو این دوسال و نیم صد تومن نداده بابا بیا برو وسیله بگیر برا خودت ...خیلی به دلم اومد این حرفش واقعا
نمیدونم واقعا چرا لج بازی مگه خوشبختی بچشون مهم نیست نه منو که بیرون کردن کلا بعد سه ماه گفتن بیا وسایلت ببر ما داریم اثاث میبریم رفتم ولی دلم نمیاد دوسشون دارم به مامانم زنگ میزنم یه روز درمیون یا هرروز ولی خیلی دلم میشکنه یه هفته پیش زنگ زدم به مامانم جواب نداد دیگم زنگ نزد مریضم یه هفتست حتی خبر ندارن ولی گفتم بذارین زندگی کنم جهازم نمیخوام
