2777
2789

سلام بچه ها، مجبور شدم کاربری جدید بگیرم که شناسایی نشم، یه مشکلی دارم که متاسفانه خیلی فکرمو مشغول کرده و تو این وضعیت بارداری که شرایطم خاصه آرامش فکریمو ازم گرفته، قبلش باید مدل آشنایی خودمو همسرمو براتون تعریف کنم چون به موضوع مرتبطه، از قبل تایپ کردم، همه رو میذارم بعد جواب دوستانو میدم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم لایک 

هر گو*هی خوردی باز کنارت راه اومدم..رسوندیمون جایی ک‌ جایی رامون ندن..ته دلم خالی بود،ته دلت صابون زدم...رو فرم‌که اومدی کشیدی آروم آروم  عقب..غریبه کردی خودتو هفتا رنگ شدی...سیگار دیدم دستت سیگار کشیدم که ترک کنی🚬گفتم رفیقمی واست ترمزم برید ..خودمو زده بودم به خاب مشکل ا تو نی..نه توام یکی مث همه که ا این رو اون رو میشه پلک‌ک میزنه...اصن نفهمیدم رفت جلد کی تنت ..انقد بریدم ازت ک دیگه کش نمیدمش...نمی‌ارزید به این همه پایین و بالا به اینکه ببازم این بازیو باهات، قدمات دیگه نیست سایز پام،حیف عوض شدیو نیس اینه بات،هرجا هستی خوش باشی داداش،با هرکی تو رگیته جفت باشی باهاش،ما که همیشه دعامون خیره ،یه معرفتی داریم که نی تف مالی بالاش...🤘🏻🌵☺️      به خودمم حال نمیده هر عقب مونده ای روم فاز بگیره..

خواهر کوچکتر از خودم زودتر ازدواج کردن و شاغل بودن، قبل از اینکه من ازدواج کنم بچه هم داشتن خلاصه که یه روز خواهرم اومد خونه و گفت به یکی از همکارام معرفیت کردم با هم صحبت کنید و آشنا بشید، اون همکارشون برای یه شهر دیگه بود منم با اطلاع خانوادم چند جلسه با شماره خواهرم البته وقتایی که خونه مابود باهاش صحبت کردم بعدش چون خواهرم مدام خونمون نبود شماره بابامو دادم که بابام باهام صحبت کردن که شماره خودتو بده و ایرادی نداره و کیلومترها فاصله داره و تحصیلکرده ایی و از این حرفا، قانع شدم شمارمو دادم 3 ماه تلفنی ارتباط داشتیم اون اصلا منو ندیده بود ولی عکسامو براش ایمیل کرده بودم، ولی خواهرمو دیده بود

بعد از 3ماه تصمیم گرفت با خانواده خواستگاری بیاد و چون خیلی دور بودن باید میموند تا آزمایش خون دادیم و بعدش یه صیغه محرمیت خوندیم و محرم شدیم، ناگفته نمونه موقعیت تحصیلی شغلی و خانوادگی خیلی خوبی داشتن وگرنه تو فامیل و شهر خودمون خواستگارای زیادی داشتم که قبولشون نداشتم، خلاصه همه چیز خوب بود ولی من ته ذهنم یه سوال بود که همیشه از خودم می‌پرسیدم که چطور شد این آقا که به عنوان بازرس محل کار خواهرم میاد بعد از برگشتن با خواهرم تماس میگیره و چطور شد که خواهرم پیشنهاد منو بهشون میده، چند بار از خواهرم پرسیدم ولی یه داستانی میگفت که یه خرده برای من دور از ذهن بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز