2777
2789

خانواده همسرم کلا ادمای بی احساسین تو تاپیکای قبلمم هست شوهرم زمان مجردیش۱۰سال کارکرده همرو خانوادش خرج کردن تو زمان عقد دریغ از یه هزارتومن پس انداز الان یسال اومدیم سر خونه زندگیمون با بدبختی و قسط تو خیلی از مسائل و هزینه ها کوتاه اومدم و خانوادم سر چندتیکه ای که شوهرم باید میخرید همسرم کارگره و توقع زیادیم ندارم خانواده همسرم هیچ حمایت مالی ای ازمون نکردن وبیشتر باعث فشار میشدن مثلا شب عروسی جز نفری ۱۰۰شاباش خواهر برادراش هیچ هدیه ای ندادن و روز پایتختی مادرشوهرم ۵۰۰هزار از همسرم گرفت به عنوان کادو برگردوند به خودمون و بااین که دوتا برادرشوهر مجرد و کرایه خونه و حقوق پدرشوهرم هست خریداشونو لیست میکنن میدن شوهرم میگیره پولشم نمیدن اونم خرید عادی نیس مثلا اگه شوهرم بخواد بره یه کیسه برا خودمون برنج بخره مادرشوهرم میگه ۴کیسم براما بخر خسته شدم از این کاراشون ولی  مشکل جدیدمون یچیز دیگس تو پست بعدی میگم

 من رو مسائل خیانت خیلی ادم حساسیم وشوهرمم خوب میدونه اخلاقمو یه خانمی از همکاراش بود که یبار با شوهرش اومدن خونمون شوهرشم همکارشوهرم بود و دوسه باریم خانوادگی رفتیم پارک ولی روابطمون جوری نبود که این خانم به شوهرمن پیام بده چند وقت بود حس میکرد این زنه به شوهرم پیام میده ولی شوهرم زیر بار نمیرفت میگفت توهم زدی دیوونه شدی ولی هیچ مدرکی نداشتم ثابت کنم بعد هک کردنش که فهمیدم باهم چت میکنن خیلی حالم بد شدچون تو چت یه شوخی بدی هم کرده بودن باهم با شوهرم بد دعوا کردیم تواین یسال مادرشوهرمینا صدای بلند منو نشنیده بودن انقد حالم بد بود ینی شوهرم از ترسش سکوت کرده بود همشون ریختن اومدن بالا از شدت عصبانیت به سینه شوهرم چند تا مشت زدم گفتم چی کم داشتم و.. خواهرشوهرم فوری زنگ زد مامانم اومد مادرشوهرم برگشت گفت بردارببر دخترتو  تا جو اروم شه و فلان واینم بگم خانوادم توااین جریان هیچ دخالتی نکردن چندروز خونه بابام بودم قصدم طلاق بود تواون چندروز مادرشوهرم چند دفعه زنگ زد و با مامانم بد حرف زد باز مامانم چیزی نگفت گفت بزرگتره اون بی احترامی کنه من نمیکنم

مادرشوهرم میگف دخترتون بیشرفه باید طلاق بگیره من از اولم دلم نبود بگیریمش فک کنید مقصر پسر خودش بود من تهش شدم بده شوهرم اومد به التماس که من طلاق نمیدم مادرم چکارست با کلی التماس و شرط و شروط برگشتم خونم فوری مادرشوهرم اومد بالا توپید به شوهرم که با چه حقی اوردیش باید طلاقش بدی چرا با مشت زده تو سینه تو چرا داد زده شوهرم بردش پایین نمیدونم چه بحثی کردن الان دوماهه نه اونا میان بالا نه شوهرم میره سه هفته پیش هم تو راه پله شوهرم شنیده بود که دعا نوشته برامون و کلی ناراحت شد 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من هی به همسرم میگم برو پایین بهشون سر بزن نمیره خیلی دلمون میخواد از اینجا بریم ولی پول نداریم خونه اجاره کنیم الان خانوادم قرار برام یلدایی بیارن مامانم گفت تو گذشت کن بخاطر شوهرت دعوت کن کدورتارو از بین ببر به شوهرم گفتم

 راضی نمیشد بزور راضیش کردم به خواهرش زنگ زد اونم گفت نه ما نمیایم شوهرم از دیشب انقد ناراحته همش تو خودشه پشیمونم که اصرار کردم زنگ بزنه همش میگه ای کاش پول داشتم از اینجا میبردمت

خیلی ادمای کینه ای هستن بخدا تو این یسال که عروسی کردم چندین بار تیکه انداخته توخودم ریختم ولی بی احترامی نکردم بازم اون رفتارو کرد از خونم بی هیچ دلیلی داشت مینداخت بیرون منو هیچی نگفتم بهش

كارت افتضاح بوده افتضاح كه گفتي زنگ بزنه حالا كه پاشون بريده شده خوشحال باش

ولشون كن بچسب به زندگيت 

اي اميد نااميدا حسييييين😢.                                           تو رژيمم🥰وزن فعلي ٧٣/٤😫هدف اوليه٧٠😣هدف دوم٦٧🙁هدف سوم٦٤😕هدف چهارم ٦١🙂هدف پنجم٥٨☺️هدف ششم٥٥😊انشاالله تا ابان ماه بهش ميرسمممممم🥰🥰🥰😍 
 راضی نمیشد بزور راضیش کردم به خواهرش زنگ زد اونم گفت نه ما نمیایم شوهرم از دیشب انقد ناراحته ه ...

بنظرم به جای این همه خرج که رو دست شوهرت میزارن برو اجاره بده پایین شهر تو خونه 40 متری حتی شده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز