زن داداشم و مامانم .
11 ساله زندگی میکنن و تا اخرشم باهم هستن چون از اول شرط داداشم بود مادرمو نگه داره.
زن داداشم سر کار میره اکثرا خونه نیست دوتا بچه 10 و 6 ساله داره که شیطونن درحد خراب کردن تلویزیون و شکستن میز عسلی و این جور چیزااا.
بچه هارو مامانم نگه میداره .سرش گرمه باهاشون .هیچ وقت چوقولی خرابکاری بچه هارو نمیکنه .زن دادشمم اگه از کارهای مامانم ناراحت بشه چیزی نمیگه.
کلا هیچ وقت ازهم دیگه شکایت و گله نمیکنن.جفتشون همدیگه رو تحمل میکنن.
راستشو بخوای الان دوسالی میشه عروسشونم واقعا دوسشون دارم اما اذیتایی دارن ولی هیچی تو دلشون نیس اینو مطمئنم
الان دوتا کوچه فاصله داریم اما خودمون مدیریت کردیم کلا هفته ای دوبار رفت و آمد داریم و همه چی خوبه خداروشکر اما همین دوتا کوچه خیلی خوبه وقتی بشه دوتا واحد روبروی هم نمیدونم چی در انتطارمه
بله دارم.
جاری و مادرشوهرم حریم هارو نمیدونن یهو میبینی مادرشوهرم در میزنه پشت دره.
جاریم دم ب دیقه بچشو ول میکنه بالا.
توقع دارن بچه من بره خونشون بمونه.
مادرشوهرم خودشو تو همه چیز بالا و با تجربه میدونه و دوست داره همه چیزو ب روش خودش اداره کنه.
من خودم از بیرون جریان نگاه میکنم میفهمم یه وقت هایی یه اتفاق هایی میفته که چه زن داداشم چه مادرم حق دارن ناراحت بشن .ولی از اول هیچی به کسی نگفتن به هم دیگه هم نمیگن .از روش رد میشن.
فکر میکنم روششون جواب میده.
آره این کار درستیه ولی مادرشوهر من همیشه اصرار داره که بیا مشکلاتمونو بهم بگیم و ناراحتیمونو رفع کنیم اما من همیشه میگم اونجوری آدم هی ناخودآگاه دنبال عیبای طرف مقابلش میگرده که بهش بگه ولی اگه نگی و رد شی خیلی بهتره
مرد هم مهمه برادر من از اول تو کارشون دخالت نمیکرد ..
بلاخره دلخوری و ناراحتی پیش میاد ولی این دوتا از روز اول گله نکردن .جریان بزرگ نشد .رد میشه میره .برای همین الان که 11سال گذشته خیلی راحت ترن باهم .اون دفعه مستاجرشون عوض شده بود یکی جدید اومده بود تا مدتها فکر میکرد اینا مادر دختر هستن..
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
