2777
2789

زن عموم روز جمعه شب برای شام دعوتمون کرد من نرفتم یه مدت بعدش دیدم امروز دیدم گفت چرا نیومدی دعوتتون کردم حواسم نبود جمعه شب دعوتمون کرد گفتم  سرکار اومد بودم خسته بودم😂😂😂بعدش دیدم دختر خالم بعد رفتن زن عموم‌گفت اسکل جمعه شب دعوتتون کرد بود😄😄😄😄😄

عمه جونم دلم برات تنگ شد چقد زود رفتی پیش خدا روزی نیست که یادت نباشم 

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم تو زمان مدرسه روز هشتم محرم به معلم اجتماعیمون گفتم دیشب عروسی بودیم برای همین خوابم میاد. چقدر خجالت کشیدم

ساصبرُ حتی یعجز الصبرُ عن صبری...ساصبرُ حتی یاذنُ الرحمنَ فی امری...ساصبرُ حتی تذوبُ الجبالَ من صبری...ساصبرُ حتی یعلمُ الصبرَ انّی صبرتُ علی شئ امرُّ من الصبرِ..!
منم تو زمان مدرسه روز هشتم محرم به معلم اجتماعیمون گفتم دیشب عروسی بودیم برای همین خوابم میاد. چقدر ...

دروغ گفتی؟

عمه جونم دلم برات تنگ شد چقد زود رفتی پیش خدا روزی نیست که یادت نباشم 
دروغ گفتی؟

اره هی گیر داده بود چرا خوابت میاد یه چیزی پروندم . در حالی که شب تاسوعا چرا باید عروسی باشه اخه . الان ۷ سال گذشته هنوز تو مخم داره رژه میره

ساصبرُ حتی یعجز الصبرُ عن صبری...ساصبرُ حتی یاذنُ الرحمنَ فی امری...ساصبرُ حتی تذوبُ الجبالَ من صبری...ساصبرُ حتی یعلمُ الصبرَ انّی صبرتُ علی شئ امرُّ من الصبرِ..!
اره هی گیر داده بود چرا خوابت میاد یه چیزی پروندم . در حالی که شب تاسوعا چرا باید عروسی باشه اخه . ا ...

چی جوابتو داد

عمه جونم دلم برات تنگ شد چقد زود رفتی پیش خدا روزی نیست که یادت نباشم 
چی جوابتو داد

هیچی چشماشو تنگ کرد گفت عروسی بودی ؟ گفتم نه ببخشید همسایمون مرده بود تا صبح خانوادش داشتن گریه میکردن نمیذاشتن بخوابیم

دیگه هیچی نگفت گفت برو صورتتو بشور

ولی درس عبرتی شد دیگه دروغ نگم

ساصبرُ حتی یعجز الصبرُ عن صبری...ساصبرُ حتی یاذنُ الرحمنَ فی امری...ساصبرُ حتی تذوبُ الجبالَ من صبری...ساصبرُ حتی یعلمُ الصبرَ انّی صبرتُ علی شئ امرُّ من الصبرِ..!
هیچی چشماشو تنگ کرد گفت عروسی بودی ؟ گفتم نه ببخشید همسایمون مرده بود تا صبح خانوادش داشتن گریه میکر ...

چندسالت بود

عمه جونم دلم برات تنگ شد چقد زود رفتی پیش خدا روزی نیست که یادت نباشم 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز