همونیم که گفتم دیشب شوهرم بیرونم کرد از خونه تاپیک قبلمو بخونید توضیح دادم خیلی کار دیشبش به دلم اومد متنفر شدم ازش اما چونکه بچه دارم مجبورم بسازم و بسوزم با این بچه ننه دیشب خیلی دلم بحال دخترم سوخت وسط دعوای ما داشت گریه میکرد نه ماهشه فقط اما نمیتونم ترکش کنم دلم نمیاد نگید بچه رو میدن به تو چونکه این نمیده می‌دونه اون نقطه ضعفمه غرورم له شد وقتیکه بهم لگد میزد که پاشو. برو گمشو کسیکه بخاد فردا بره امروز بره بهتره و من نرفتم .... کجارو داشتم برم خونه پدر ناتنی ؟؟؟؟ بابای خودم واسم چیکار کرد که اون بکنه تو عقد خاستم جداشم گف سرتو میزنم ازش نمیگذرم که الان با یه بچه بخام مجبور به جدایی بشم دیشب از راه که اومد باهاش حرف نزدم گف قهری گفتم تا حالا چهار باره بخاطر مامانت و خونوادت از خونم بیرونم کردی دعوا راه انداختی امشب تازه فهمیدم تو آدمی هستی که بخاطر مامانت زن و بچتو زیرت میکنی تو وابسته به اونایی اونام به تو فقط منتظرم بچم از شیر بگیرم از آب و گل در بیاد میزارم میرم تو مال مامانت مامانتم مال تو اینجوری نمیشه اما دلم نمیاد به دخترم نگاه که میکنم دلم میسوزه اون گناهی نداره،😔😔.... همیشه اون از پشت خونوادشه و بخاطرشون حتی کتکمم میرنه بی وجدان .نمی‌دونم چیکار کنم واقعا کجا برم شما اگه جای من بودید چیکار میکردید رفتارتون چطور بود باهاش ازین به بعد چی بگم بهش که غرورمم له نشه تو سن ۱۸سالگی باید با یک بچه این زندگی نکبتو تحمل کنم از ۱۳سالگی تحملش کردم خیلی اذیتم کرد هیچ خیری ندیدم از جوونیم الآنم که بچه..... داغونم ..
با عرض معذرت خواهی از همه بعضی مردا تستسترون خالی ان غیرت و مردانگی شرافت رفته تو قصه ها
😔😔😔😔😔
خدا خودش تو را براش مهم ترین کنه
وای. دلم ریش شد
سنتو ک خوندم بیشتر ناراحت شدم...
چقد بچه ای... الان وقت شادیته
ایشالله خدا همسرتو عاقل کنه
خوب شما با این شرایطت، چرا اوضاع رو مدیریت نمی کنی؟
چرا میذاری داستان به اینجا برسه؟
لعـــــــــــــــنت به همه مردای زورگــــــــو حیـــون صــــــــفت.....
😢
سعی کن خرش کنی خواهر زیاد بحث نکن باهاش رک نگو که مادر خواهر فلان زیر آبی برو .
الهی بگردم خواهری
شوهرت چند سالشه مگه؟
اصلا دیگ چیزی بش نگو فک کنه برات مهم نیس
تو هم قهر کن ی مدت حرف نزن
اخه 😭😭😭دختر منم گریه میکنه وقتی اون پدر خر من میزنه دخترم تازه یک سالشه شوهرم هر لحظه ممکنه من بزنه تهدید میکنه منو نمیتونم برم جدا بشم باید بسازم چون کسی پشتم نیس شوهرم هنش تعنه میزنه برام
آخه قربونت برم چرا بچه آوردی
عزیزم خدا صبر بده یجوری ادبش کن یا باسیاست برخورد کن بهتر شه اخلاقش
باهاش سر سنگین باش کاراشو بکن غذاتو اماده کن ب خونه برس ولی باهاش سر سنگین باش ی مدت بگذره شاید ب خودش اومد ب خونوادشم محل نذار دلیلی نداره جون عاشق خانوادشه تو هم عاشقشون باشی
سنت کم واسه همین سیاست نداری
ناپدریت یا مادرت پشتت هستن؟
