حالا شوهرم میگه اینا دیشب بودن اینجا چرا دوباره امشب اومدن با وجود اینهمه فامیل و خواهر و برادر. (هردفعه میان میان خونه ما) البته اکثرا شوهرم با روی باز استقبال میکنه.دختر خالمم بچه هاش ۲ سال و سه سال و نیم هستن ، اصلا به بچه هایش نمیرسه حالا شوهرم خسته صبح زودم باید پاشه این دوتا بچش ونگ ونگ میکنن.