عزیزم منم اصلا اعتقاد نداشتم
اما دخترداییم با دوست پسرش بعد از ۷ سال کات کردن
پسره رفت
دخترداییم رفت پیش دعا نویس جذب معشوق زد و الان باهاش نامزده
منم دیدم کارش خوبه ازش زبان بند واسه شوهرم گرفتم الان بخدا بجز چشم هیچی نمیگه
البته یکم هزینه هاش بالاس اما واقعا کارشون خوبه
کلی سر این بحث داشتیم ک من نمیام شهر شما زندگی کنم..
و با کلی فشار الان پذیرفته ک اون جا زندگی نکنیم ولی خونواده ش تنها دلیل مخالفتشون همینه ک میخوان همون شهر باشه پسرشون حتی اگ ب قیمت ول کردن دانشگاش باشه..حتی اگ ب قیمت حال و روز بدش باشه..میبینن جسمشم بهم ریخته ولی سر سوزنی براشون مهم نیس
مادرش میگ پسری ک بخاطر یه دختر اشک بریزه لیاقت نداره باید بره بمیره!!!
ببین هیچ ضمانتی وجود نداره متاسفانه
من میگم شما همیشه بدترین حالتو در نظر بگیر
حالا اگه آخر عاقبت خوب و خوشی هم داشت که چه بهتر
یکی از دوستای من بود اولش مادر شوهرش خیلی مخالفش بود ولی بعد که بیشتر شناخته بودش باهاش خوب شده بود حتی اومده بود اعتراف کرده بود که من راجع به تو اشتباه میکردم عروس از تو بهتر گیرم نمیومد
الانم رابطه شون با هم خیلی خوبه
هر کس از تجربه ی خودش حرف میزنه
تجربه ی من تلخ بود
تجربه ی یکی هم مثل دوستم شیرینه
به هر حال ازدواج مساله ی مهمیه
خوب فکر کن
بیا پسرش اشک ریخته بی توجه....به نظر من حتما مشاور برو اون آقا داره پزشک میشه چهل سالشم بشه زن می گیره،،،،خودتم داری میگی اون آقا به زحمت قبول کرده کنگاور زندگی نکنین،،،،من بودم جات یه مشاور اساسی میرف
عزیزم فرهنگ لرهارو تا حدودی میشناسم اما جیزی که از فرهنگ کردها گفتم تو مخیله شما اصلا نمیگنجه. بییییییش از اندازه واسه مادر ارزش قائلن.مادر رو سر پسر جا داره. عشق اول و اخرشه. مادرشوهر بیش از حد دخالت میکنه و سلطه جو هست و پسر هم عاشق مادر. زن بی ارزش و فقط حمال
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
