2777
2789
عنوان

خانمای متاهل شوهراتون چندوقت یه بار میرن خونه مادرشون

| مشاهده متن کامل بحث + 1877 بازدید | 174 پست
ممنون عزیزم ،،،

برای من جواب داد

شوهرم خیای بد و بچه ننه بود

اوایل اقتدار دهی کمی بد میشن

ولی میبینن تو ادامه میدی

شرم میکنن رفتارشون را تغییر میدن

واقعا مرد میشن

کانال تنها مسیر آرامش تو ایتا عضو بشو

نگران چی میشه ?اصلا به من نمیگه میرم من خودم متوجه میشم

نگران این میشه که این زن چقدر بیخیال شده نسبت به من و وقتی میاد خونه تو هم بذار برو یه جا چجوری بگم بهش بفهمون من یه تایمی حوصلت دارم که تو نیستی 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

برای من جواب دادشوهرم خیای بد و بچه ننه بوداوایل اقتدار دهی کمی بد میشنولی میبینن تو ادامه میدیشرم م ...

چشم ممنون خیلی لطف کردین امتحان میکنم واقعا دیگه خسته شدم

گناه من سادگی بود .
نگران این میشه که این زن چقدر بیخیال شده نسبت به من و وقتی میاد خونه تو هم بذار برو یه جا چجوری بگم ...

اره مشاوره هم همینو گفت بهم گفتش برو پیاده روی و روش اصلا حساس نباش

گناه من سادگی بود .

شوهر ک نیست ولی هفته ای یبار شاید مادرش بیاد بهش سر بزنه خودش کلا شاید ماهی یبار بره سر بزنه

وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!...!!! پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب  آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشقم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!                           

نزدیک نیستیم حدود یه ساعت فاصله است البته یه شهریم

دو سه هفته ای شاید یه بار بره

البته اینم بگم رابطه اش با مامانش اصلا خوب نیست هربار بره با دعوا برمیگرده.همون ماهی یه بارم به اصرار من میریم

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792