ای خاهر رر
من خیلی دوس دارم
ولی یه جوری رفتار میکنه که نمیشه
منم دیگه.....
منم راحتم هرچی واسم پیش بیادبهش میگم اینکه یکی توخیابون اومدازم خواست دوستش بشم یاحتی ی پیرمرد روی نیمکت نشسته بودم منتظرداداشم بهم گفت خونمون اونجاس بروخونه چای بزار منم فک کردم الزایمرداره اشتب گرفته بعددیدم میگه برومنم میام راضیت میکنم شدم ی گوله اتیش هرچی ازدهنم دراومدبارش کردم همه چیرویایبار ی غریبه ازدوستای فامیلام بودن ازمن خاستگاری کردوخلاصه همه چیو اونم ازماجراهای بیرون میشنوه واسم تعریف میکنه خیلی سادم نه؟
منظورت از راحتی چیه عزیز
بیشتر شوهرها ظرفیت ندارن که هرچی پیش میاد رو براشون تعریف کنی بعدا یا طعنه میزنن بهت یا مشکوک مثل عتیقه خودم سال های اول ازدواجم همه چیزو بهش میگفتم ولی همه رو به روم اورد دیگه چند سالی هیچی بهش نمیگم دوست کجا بوده بیشتر دشمن هست
من وقتی خوابم چیزی نمیفهمم چندبار بلند باد در رفته ک خودم بیدار شدم‌خجالت کشیدم
نمیدونم ناراحت باشم یا طبیعیه
من و همسرم هر دو با هم خیلی راحتیم
تا راحتی از نگاه تو چه معنایی داشته باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
