بچه ها من خیلی دزدی کردم

کلاس دوم دبستان  خیلی خجالتی بودم.یه دختر توکلاسمون دزد بود هرچی میدزدید جامدادی یکی از بچه هارو برداشت وسایل توشو خالی کرد بعد اومد توکیف من کرد وجوری وانمود کرد که من برداشتم منم خجالتی بودم هیچی نگفتم مجبور شدم برم براش مداد وپاککن وسرکن توی جامدادی بود براش بخرم .وکلا هرچی گم تقصیر من میشد اگه دزدی می کنی بنداز تواشغالی چرا گردن کسی می ندازی.من هیچوقت اون دختره نمیبخشم.

بچه بودی خدا میبخشه💐

https://basalam.com/user/Z87Xx/invite?ref=Z87Xx&sh=copy-Z87Xx-referralCodeShare-referral

یه بازار جدید با تخفیفای عالی.اولین هدیتو از من بگیر۲۰ هزار تومن🌹قابلی نداشت✌

دقیقا 

منم مادرم از وقتی خودم و شناختن حلال و حروم ویادم داده

یبار خیلی کوچیک  بودم با مامانم رفتیم میوه فروشی منم اونجا البالو دیدم دستمو بردم بردارم مامانم زد پشت دستم گفت بی اجازه ممنوعه همون شد که همون شد 

دیگه هیچ وقت بی اجازه از کسی چیزی برنداشتم همین الانشم خیلی مقید به حلال و حرومم

من فقط اونایی که تو زندگی شخصی خودم بهم بدی کردنو میخشم . میبخشم اول برای ارامش خودم بعد برای اینکه خودمم بخشیده بشم. اونایی که شما میگین آه هزاران نفر پشت سرشونه قابل بخشش نیستن

یه حق الناس عظیم رفت گردنت .حداقل نکردی بگی بعضیا .کلی گفتی و به همه مدیون شدی

به نظر منکه خوب بچه بودی.

ولی اگه نیوه فروشیه هنوز هست صاحبش خود همون فرد یا فوقش بچه شه بری بگی بهتره دیگه اخه کیلویی که میوه برنمیداشتی دونه ای برمیداشتی دیگه😆😆 برو بگو من خیلی کوچیک بودم چندبار شیطونی کردم میوه برداشتم پول دوکیلو میوه بده بگو خلاصه یکی دوبار بیشتر نبوده امیدوارم حلالم کنید

یاد فیلم حلالم کن افتادم😂😂😂

من خدا رو شکر تا حالا چیزی از کسی برنداشتم پدرم خیلی رو حلال حروم حساس بود و رو منم تاثیر گذاشت اگه جلوم میوه از درخت کسی میکندن و بهم میدادن نمیخوردم  خدا خیرش بده بابامو به نظرم از حالا هرروز به بچه هاتون یاداوری کنید و بهشون اموزش بدید 

🤣🤣بادکنک ک بزرگه چجوری دزدیدی🤣😂😂😂

اره از این عروسک های سفتی بود ک بغلش میکردی زخمی میشدی😆😆

عزیزم بچه بودی دیگه

بعد اونموقع ک ما بچه بودیم والا  میوه نمیدیدیم 

🙄😂😂😂

حتمااینکاروانجام میدم معادل پولشوحساب میکنم میدم به یه نیازمند

من بچه بودم یه دختر خاله داشتم با عموش اینا یه حیاط بودن خیلی بهش حسادت میکرد اونا که میرفتن جایی از پنجرشون میرفت تو خونه یه بار که تقریبا ۶سالم بود خونشون بودم خاله که رفت گفت بیا بریم جایی رفتیم دیدم گفت لیا از پنجره بریم تو.رفتیم تو بعد رفت سریخچالشون شیر خشک بچشونو نصفشو خالی کرد با میوه اینا.یه دفه خاله برگشت ما رفتیم گوشه قایم شدیم من چون باراولم بودیخ کردم ولی اون کارش بود عیت خیالشم نبود😬😳

میخواستن برام بخرن منم انجام دادم😂😂😂😂😂