ازالان دستام بدنم لرزش خفیف گرفته.فرداتومحضرطلاق نکنه بدتربشم.اونکه عین خیالش نیست.خیانت کرده اولش یه پشیمونی الکی قصدداره ازکشوربره یه بچه داریم داشتم زندگیم رومیکردم یهواخلاقش خیلی عوض شد ازپارسال اختلافاتمون سردیراومدن وقت نزاشتن شروع شد کاروبهونه میکردخودش قسم میخوره خیانت فقط درحدعکس بوده ولی من حس میکنم ازهمون موقع هاشروع شده وشایدم هنوزادامه داره...من بااون همه وابستگی چه کنم؟هشت سال زندگی بایه بچه سه ساله که وابسته پدرشه به شدت...هشت سال یک عمره من نمیتونم خاک توسرمن که فکرمیکردم به یه نفربله گفتی سرسفره عقدتااخرعمرهمونه تااخرعمرهمراهته بخاطرهمین محکم بهش تکیه کردم غافل ازاینکه دیواری که تکیه کردم سسته