سلامم خیلی دلم گرفته خسته شدم من هیچکسو ندارم که باهاش حرف بزنم از بچگی تنها بودم آنقدر دلم میخواد با یکی حرف بزنم خسته شدم از بس با خودم حرف زدم از بچگی تنهایی کشیدم مامانم همیشه کوچیکم میکردو فرق زیاد میزاشتن بین منو برادرم بزور شوهر داد والان هیچ جوری نمیتونم به شوهرم اعتماد کنم هیچ پناهی هم ندارم چیکار کنم حتی تو فکر خودکشی هم هستم