چرا
خونه خالم از شهر دور برا دخترش خاستگار اومد
خالم گفته بود من دخترم كوچيكه جوابم منفيه
اونا اصرار كرده بودن كه نه بذارين يه جلسه به عنوان مهمون بياييم
اينم گفتع بود بعنوان مهمان قدمتون رو ي چشم ناهار پخته بود بهشون ناهار داد
ديگه اونام اومدن از نزديك خالمو ديدن عاشق رفتاراي خالم شدن ديگه ول كن نيستن
شهرشونم زياد دور نبود ١٥٠ كيلومتر قاصله داشت
مام رفته بوديم خاستگاري يكي از نزديكان قاصله خيلي كمم رفتيم ولي خب رفتيم انقد بهمون احترام گذاشتن كلي هم پذيرايي كردن ازمون