داستان محمدرضا علیمردانی، داستان عجیبی است. این گوینده، مشکل بیماری لارنژیت داشت.علیمردانی، برای رفع این مشکل، تلاش زیادی انجام داد. تمام رنج و غصه کودکیاش، صدایش بود. لارنژیت به معنای تورم و پیچیدگی لارنژها و تارهای صوتی است. به همین دلیل او صدایی گرفته داشت. این در و آن در زد. انوع داروهای گیاهی را آزمایش کرد، اما هیچ کدام از این روشها فایدهای نداشت. به صورت کاملا اتفاقی با یک قاری مصری آشنا شد. این گوینده با مطالعه زندگی نامه قاری متوجه شد که او با یک روش کاملا سنتی مصریان توانسته این مشکل را رفع کند. علیمردانی هم این روش را اجرا کرد. شروع این روش یک ماه سکوت مطلق بود. سکوتی که به اخراج شدن از مدرسه منجر شد. معلمها سکوت او را درک نمیکردند. حتی از طرف پدر و مادرش سرزنش شد. آنها نگران بودند که بیماریاش بدتر شود. با وجود این درمان را رها نکرد.شش ماه درمان را ادامه داد. یک ماه اول، سکوت مطلق بود. در این یک ماه، کاغذ و خودکار به او کمک کرد. نیازهای روزمره اش را روی کاغذ مینوشت تا نیاز به حرف زدن و توضیح دادن نداشته باشد. بعضیها فکر میکردند کر و لال است و کمی هم جا میخوردند. لارنژیت از بین نرفت، اما گرفتگی تارهای صوتی برطرف شد. علیمردانی، حالا یکی از گویندههای مطرح کشور است.
یـــــــــــا جواد الائمـــــــــــه ادرکنـــــــــــی
*اَللّهُــمَّ صَّــلِ عَــلَى مُحَمَّــدٍ وَ آلِ مُحَمَّــد وَ عَجِّــل فَرَجَهُــم*
....................................................................................................................
قبول ترجمه متون مدیریت و مباحث کارآفرینی................................
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1017083