بت خانواده همسر را بشکنید

😂بزارهمش گله کنه خسته میشه بالاخره.من بودم که محل نمیزاشتم.فقط سلام وخدافظی.پیش شوهرتم حرفش شدبگوخواهرتوخیلی دوس دارم 😷😬

سلام خانوم دختر گرانبها ممکنه منولایک کنید؟

سلام به همگی لطفا منو راهنمایی کنید وقت زیادی ندارم

من سر اینکه مادر شوهرم بلند بلند داد زد تو خونه اش پشت سرم پیش شوهرم بد گفت و من که باهاشون تو یه ساختمان زندگی میکنیم شنیدم بینمون شکر آب شد و من تا یکی دو ماه قطع ارتباط کردم و وقتیم میدیدمشون سرد و خشک سلام میدادم میرفتم دنبال کارم در صورتی که قبلا شدیدا گرم میگرفتم باهاشون الان به خاطر شوهرم یه بار دیگه رفتم خونشون ولی روابط یه سردی خاصی داره هنوز نه به شدت اون زمان که حرفاشونو شدیم کنار اومدم که برم ولی دیر به دیر چند شب پیش بازم تو راه رو متلک انداختن بهم و من صلاح دونستم اون لحظه سکوت کنم و چیزی نگفتم فرداش مهمون داشتن نرفتیم وقتی گفتن بیاین مادرشوهرم گیر داده بود به شوهرم که چرا نیومدین آیا سر حرف دیشب بوده که شوهرمم ظاهرا گفته آره امروزم شوهرمو دیده گفته میخوام بیام با زنت حرف بزنم ببینم‌حرف حسابش چیه منم گفتم عجب حق به جانب حرف میزنن منم که باید برم گله کنم ولی چیزی نگفتم حالا به نظرتون بعد این همه مدت اومد من حرفامو بگم بهش دلمو خالی کنم یا فقط بگم‌اون چه لازم بود بشنومو شنیدم حرفیم ندارم برا گفتن مزد احترام گذاشتنامو گرفتم؟چی بگم به نظرتون تورو خدا سریع راهنماییم کنید ممنون میشم

سلام....من فقط بین نوشته هاتون متوجه شدم شوهرتون حمایتتون میکنه......بنظرم همین خودش ی نعمت بزرگه

حدقل اینکه بابت اون بدگویی ها همسرتون با شما بد نشد...اصرار نکرد ک برین خونشون‌‌....برین مهمونی.....

گاهی دیدن پر بودن لیوان خیلی قشنگ تره...

من فقط خواستم اینو بگم😄 نطری ندارم امیدوارم دوستان زودتر بیان کمکتون کنن

من خودم اینجورموقعیتی بشه حرفی نمیزنم من فقط سردمیشم خیلی سردعین یخ.جوابم گرفتم ازاین راه.جدیدادارم نتیجشومیبینم.به نظرم اگه ادم منطقی ای هست بگی بهتره اروم بگومشکلتوولی اگه اهل کولی بازیه دوتابی احترامیه دیگه ام بهت میکنه اگه بگی

آره اما من جنگیدم تا این شد بهش حسن نیتمو نشون دادم تا خدا خودش اون روز دستشونو رو کرد ولی گاهی با اینکه میدونه آدمای حق گویی نیستن بازم طرفداریشونو میکنه بهش حق میدم گاهی چون پدر مادرشن ولی اینا صد در صد دارن به من ظلم میکنن و از بدگوییم دست ور نمیدارن این خودش همیشه باعث شر و دعوای ما دوتاس چه فایده صدای شوهرم به گوش اونا نمیرسه هی کار خودشونو میکنن

والا کولی درجه یکه من حرفم بزنم حالیش نیست فقط میدونم یکی اون میگه یکی من آخرم بهانه ی غیبت دستش میفته هی چرت میگه تا مدتها به نظرتون بگم شنیدنیارو من شنیدم دیگه حرفیم ندارم؟فقط در این حد و کامل سکوت کنم

اگه کولیه که چجوری میخوای حرف حالیش کنی به نظرم خوبه همون یک کلمه روبگی وتمام دیگه دهن به دهن نزاری.بازبچهابیان نظربدن 

حالا فرصت داشتی از کارایی ک کردی بگو

خیلی مهمه یه مرد حس کنه زنش دشمن خانوادش نیست

من خودم جدیدا سعی میکنم غدایی چیزی بفرستم براشون

شما چیکار کردی؟

من یچیزی دیگه هم بگم.....ببین سر طناب رو رها کن

شما میخوای حرف بزنی اوضاع درست شه ولی نمیشه

من خودم تابستون این بلا سرم اومد...اگ همون سر طناب رو رها میکردم و هییییچی جز شوهرم برام مهم نبود خیلی اتفاقات برام نمیافتاد

اصلا خودتو درگیر نکن

اون یچیزی میگ تو یچیزی بدتر باعث کدورت میشه

فقط در حد یک جمله بنطرم بگو ک من صداتونو شنیدم و ناراحت شدم همین

البته بازم با تجربه ها بهتر میتونن کمکت کنن

این ک تجربه من بود...هر چقدم طرف مقابلت اروم باشه منطقی باشه ولی بحث ب جایی نمیرسه

مگر در حد یک جمله خیلی کوتاه اونم نربوط ب بحثتون و بدون خشم و عصبانیت

بهش بگو بهییییییچ عنوان راضی نیستم پست سرم غیبت کنید ،ازاین به بعد حرفی دارید جلو روی خودم بزنید ،،،

و دیگه باهاش حرف نزن و یخ و سرد باش باهاشون 

سلام بانوی آرتمیس عزیزوگرانقدر...مادر من اخلاقی که داشت از بچگی بهمون یاد داد خاکی وفروتن باشید ومن فکر می کردم این درسته وتا می تونستم خودم رو به اندازه طرف پایین می اوردم ...ازدواج که کردم مادر شوهرم بنا رو به جاری هام میزاشت مثلا مهریه جاری ها اینقده شما هم همین قدر باید باشه وخیلی از جاریها تعریف می کرد ..ومنم همش تلاشم این بود که مورد تایید باشم مهریه رو قبول کردم وخیلی زود توی کارهاشون افتادم .هر کاری برای من می خواستن بکنند می گفتند جاری هات ناراحت نشن واین کارو برات نمی کنیم ..منم ساده قبول می کردم.مثلا من رو پاگشا نکردند ولی دقیقا سال بعدش همون ماه جاری کوچک رو پاگشا کردند و۵۰ نفر از فامیل رو هم دعوت کرده بودند وبا احترام با دسته گل بهش سکه دادند .ومن دیر رفتم ..مادر شوهرم گفت اگه نمی یومدین دیگه نباید خونمون پا می زاشتین..کارهای عیدشون بامن بود ولی عید دیدنی ها با جاری هام ...الانم حتی رفتارشون با بچه هامم خوب نیست ..ما از در وارد می شیم هرکسی یه جاست ولی جاریهاکه می یاد همه دم در صف می کشند برای استقبال ..خلاصه که ازاین وضعیت خسته شدم .با این تفاسیر محبت من یکطرفه ادامه داره وقتی ناراحت باشم ونروم خونشون اصلا براشون مهم نیست اصلا نمی گن چرا نیومدی..همسرم بعد یه مدت منو زوری می بره.لطفا راهنماییم کنید .

سلام 

به نظر من دوست عزیزم فقط هر کاری میکنی سکوت نکن و حرفاتو بزن

یک تجربه ارزشمندی داشتم و بهت گفتم اینکه حرفتو بزن، بدون اینکه بترسی، بلرزی یا اشک بریزی هر دلخوری تو دلت مونده بگو، الان بهترین فرصته که نصیبت شده تا بتونی حرفاتو بزنی 

حالا بانو جان چند روزه نیستند کاش زودتر بیان و جواب شمارو بدهند

عزیزم بنظر من شما محبت نکردی و نمبکنی 

شما آدم مهر طلبی هستی و با کوچیک کردن خودت میخای محبت بخری 

این روش باعث میشه آدم کم ارزش و همیشه در دسترس به نظر بیای 

واسه بعضی خانواده ها باید مغرور بود

سلام خانومها 

این مطلب رو خوندم بنظرم بدرد بخوره در رابطه با خانواده همسر یا کلا دیگران ...

چهار نون راهگشا؛! 😊
*نبین، نگو، نشنو، نپرس*

اول :  *نَبین*            
۱- عیب مردم را ، نبین
۲- مسائل جزئی در زندگیِ خانوادگی را ، نبین
۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام میدهی ،  نبین
۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی

دوم  : *نگو*                
۱- هرچه شنیدی ، نگو
۲- به کسی که حرفت در او تأثیر ندارد ، نگو  
۳- سخنی که دلی بیازارد ، نگو
۴-هر سخنِ راستی را هرجا  ،  نگو
۵- هر خیری که در حق دیگران کردی ، نگو
۶- راز را نگو ، حتی به نزدیکترین افراد

سوم   : *نَشنو*
۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد ، نشنو
۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند سعی کُن نشنوی
۳- غیبت را نشنو
۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی

چهارم   : *نَپرس*
۱- آنچه را که به تو مربوط نیست ، نپرس
۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد ، نپرس
۳- آنچه باعث آزار شخص می شود ، نپرس
۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس
۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود، نپرس