2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317106 بازدید | 1712 پست
پس قرار امروزمون، تصور کردن هست. چشم هاتون رو ببندید و رفتارهای اغراق شده تون رو در نظر بیارید. بع ...


بعنوان قدم اول بت شکنی ، سیو کردمش ، مرسی 

آنچه تو گنجش توهم می کنی *** از توهم گنج را گم می کنی
ملکه عزیزم  نمیدونم خودت متوجه شدی چقدر پیشرفت کردی ؟  من حتی میبینم مدل صحبت هات در کام ...

سلام عزیزم🤗🤗

من اینارو مدیون شما و بانو هستم...بی اغراق ....


خیلی خوشحال شدم و انرژی گرفتم از این پیامتون و ی حس عالی😚😚😚😚😚😚

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اینقدر پیشرفت کرده که راهنمایی های خوبی هم میکنه. سر طناب رو هم ول میکنه. آفرین ملکه جان.

وای ممنونم بانو جان...از پیام هاتون خیلی خیلی انرژی گرفتم

شاید ب زبون نیارم اما ممنونم بخاطر تولید محتوای عالیتون


شاید پرکاربردی ترین درس همین باشه ک سر طناب رو با کسی ک سر جنگ داره رها کنیم و انرژی تلف نکنیم....


من سایت فقط ب عشق تاپیک شما و دختر گرانبهای عزیز میام...

@دکتر_پگول عزیز ممنون از نظر لطفت....اره فکر میکردم ک تغییراتی داشتم اما نه اینقد ک از ی صفحه مجازی شما متوجه شین....🤗🤗

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون

ممنون از تاپیک عالی و کاربردیتون . بودن در کنار دوستانی خوب مثل شما یک نعمته خدا رو شکر🙏🙏

سختی های زندگی بی حکمت نیست و پشت مشکلات و سختی های زندگی حکمتی الهی نهفته است که شاید بر ما پوشیده باشد
عزیزان  اکثریت مشکلات ما ریشه اش یه چیز  عدم اعتماد به نفس و دوست نداشتن خود. تا اون ...

بانو یه جمله خوب داشتن 

نگرانی از فکر مردم یعنی اجازه بدی دیگران تورو کنترل کنن

فقط تو را میپرستم فقط از تو یاری میخواهم

بانو آرتمیس عزیز ،من هم اشتباهات زیادی کردم دایما خودسانسوری میکردم ...اگه حالمم خوب نبود بازم به همسر و خانواده اش رسیدگی میکردم از زمانی که با تاپیکهای شما و دختر گرانبهای عزیز آشنا شدم سعی کردم خودمو بیشتر دوست داشته باشم بیخودی و اغراق آمیز از خانواده شوهر و شوهرم تعریف و تمجید نکنم ،خودشیرینی نکنم ....اگه برای انجام حوصله ندارم انجامش نمیدم واقعا و مودب و صریح نظرمو میگم بهشون...

دایما عذاب وجدان داشتم که باید بهشون برسم...با تغییر رفتارهام خیلی از رفتارهای اونها هم عوض شد ... در مورد همسرم هم همینطور... همسر من تا بحال ظرف نشسته بود اما دیشب دست بکار شد هم ماهی و هم ظرفها رو شست ادمی که اینکارو افت و کسر و شان یک مرد میدونست

امیدوارم روز به روز بهتر و بهتر هم بشه ،خیلی اعتماد بنفسم بالا رفته ممنون از شما و باقی دوستان 

سلام بانو.متشکرم ازایجاداین تاپیک...بسیار جامع و کامل درمورد بت سازی صحبت کردی. بنده یک بت پرست قها ...

سلام بیتاجان

تبریک میگم که تونستید این بت رو بشکنید و حالتونو خوب کنید

ولی صحبتاتون خیلی کلیه

میشه بگید چی باعث شد که بفهمید از خواهرشوهرتون بت ساختید؟

و بعدش چیکار کردین برای شکستنش؟؟

سلام بیتاجان تبریک میگم که تونستید این بت رو بشکنید و حالتونو خوب کنید ولی صحبتاتون خیلی کلیه میش ...


سلام عزیزم.خیلی طولانی و مفصله نمیدونم چطور مختصربیانش کنم.هرچی یادم اومد مینویسم.

بین چندتا خ ش من یکیشون بنظرم بیشتر پیشرفت داشت ودقیقانقطه مقابل من بود.بشدت وقتی میدیدمش عصبی میشدم و  اتصالی میکردم باهاش.

اما بقیشون هم برام غیرقابل تحمل و اذیت کننده بودن نه به شدت اینیکی.

اینجوری متوجه شدم که ایشون برام غول شده بت شده هرکاری میکرد من خودمو بشدت باهاش مقایسه میکردم.هر حرکتی از این خانم برای من معنی دارشده بود حس میکردم عمدا این کارو انجام داده تا لج منو دربیاره.و تمام کارهاشو رصدمیکردم.اما درمورد بقیه به اون شدت کاراشونو رصدنمیکردم.اگرچه اوناهم بت بودن ولی نه خیلی بزرگ.


قبلا گفتم بعد از اشنایی با نیمه تاریک  دبی فورد یه فرمول عالی دستم اومد تا بتونم آدمهایی که باهاشون اتصالی دارم رو شناسایی کنم.

چندبار از فرمول های کتاب استفاده کردم و عجیب جواب داد.پس روز بروز بیشتر ایمانم به این مقوله بیشترشد.و روابطم رو بااین خانوم با روش های کتاب دبی فورد تنظیم کردم.به مرور یعنی بعد دوسه سال حس کردم اتصالی هام باهاش کم شده.بقول بانو معمولی تر باهاش سلام علیک میکردم بطور ناخوداگاه.

اما بازهم این بت نیمه شکسته بود.کامل فرونریخته بود.

مدتی ازش دور شدم.چون صحبت باهاش آزارم میداد.

من ادمی هستم که ناراحتیمو نشون نمیدادم یعنی مستقیما به طرفم نمیگم ازت ناراحتم.

ولی متوجه شدم زیادی توخودم ریختم...پس به گوش اون خانوم رسوندم که بشدت ازش ناراحتم.چون در چندموقیعت بامن بدصحبت کرده بود و من در اون لحظه جرات نکرده بودم جواب بدم یا عکس العمل نشون بدم و توخودم ریختم.بنظرم چیپ ترین کار دنیا جواب دادن بوده از کودکی و من ادم مبادی اداب بودم.

اما به مرور فهمیدم مبادی اداب بودن خوبه.اما اگه حسهامو سرکوب کنم و از ناراحتیم چیزی نگم همیشه یک احساس گیرکرده مثل عقده تو گلوم میمونه.

و طرف مقابل تاپایان عمر نمیفهمه که منو رنجونده.وقتی بهش رسوندم که از فلان  گستاخی هاش ناراحتم.خ ش ها تاااااازه بعد سیزده سال فهمیدن که سکوت این همه سال من لبخندهای مصنوعی من....دلیل رضایتم نبوده.چون توهم داشتن که من راضی ام.و هرروز بیشتر اذیتم میکردن چرا؟؟


چون همیشه اروم و راضی و پولدار بنظر میومدم.نه راضی بودم نه اروم نه پولدار

فقط طبق تربیت کودکی یادگرفته بودم مشکلات خودم و همسرم و مشکلات مالی رو رو نکنم.و خونواده همسر خودشونو به نفهمی زدن و حتی  بهم برچسب

 میزدن خوش شانس پولدار....ووولی از دلم خبرنداشتن.


خلاصههههه

بعد برون ریزی حسهام جلوشون حالم بهتر شد بت شون فروریخت.اما تاقبل اون  جرات نداشتم  حس واقعیمو جلوی اینا نشون بدم.

اینو بگم بت شکستن من به خیلی موضوعات گره خورده.و تلاشهای پراکنده داشتم و طول کشید.

امیدوارم بت شکنی همه کوتاهتر از دوره من باشه.الهی امین.

شکرت خداجون
خجالت بکش میونه عروس بلا خانواده شوهر بد نکن بذار ملت زندگیشون بکنن

وقتی با دقت نمیخونی همین میشه متوجه موضوع اصلی تاپیک نمیشی و زود قضاوت میکنی...

شما اگه مطالب اذیتت میکنه نخون و هرکاری که فکر میکنی درسته انجام بده و مواظب باش میونتون بهم نخوره  

بحث اتصالی رو توضیح کوتاه میدم.

یادمه نشستم فکر کردم بخودم گفتم چی در این خانوم منو عصبانی میکنه؟

جواب دادم اینکه زندگیش زیباترازمنه.اینکه خواسته هاشو سرکوب نمیکنه و از همسرش درخواست میکنه.

تو کتاب میگه اگه بارفتاری اتصالی دارید این به معنی غلط بودن اون رفتارنیست.بلکه شما اون رفتار رو بصورت نادرست درخودت سرکوب کردی پس بجای  حرص خوردن از رفتاراون شخص.....بیا و خودت هم در اون زمینه دیگه خودتو سرکوب نکن.

خیلی راحت نبود تا به ذهن مقتصد و خسیس و ساده و بی الایشم بقبولونم که زندگی من نیاز به پیشرفت ظاهری داره.به سختی تونستم خودمو راضی کنم که من این مشکل رو دارم.که من نیازهای دنیوی و مخصوصا لوازم زندگی خریدن رو درخوردم سرکوب میکنم و فکرمیکردم کارخوبیه دیگه اسلامیه....ووو

بعد که باورم شد این کار من نادرست بوده به مرور یادگرفتم زندگیمو زیباترکنم.و نیازهامو سرکوب نکنم.

نتیجه چی شد؟

به مرور بت خ ش شکست.چون دیگه خودمو در زندگی از ایشون کم تر ندیدم!تهدید رو به فرصت تبدیل کردم.

والبته تغییر ظاهر زندگیم خیلی زمان برد.چون واقعا هزینه بربود و ازریشه مشکل داشت وسایلم.

شکرت خداجون
دقیقا بانو جان من دیگه خسته شدم از حرفهای مردم میریم مجالس فامیل شوهر می بینم بعضیا پچ پچ می کنند و ...

سلام دوستان.

ببین عزیزم، به نظر من زیبایی در یک حد معمولی قابل قبول هست.

همه اشکالاتی در صورت و اندامشون دارند، دلیل نمیشه همدیگه رو تحقیر کنیم.

اگر کسی اینکار رو میکنه، بدون سطح فرهنگ خیلی پایینی داره که عقوبت دل شکستنش رو میده.

چون این عیب گذاشتن روی کار خدا هست و با خدا طرفن.

بارها دیدیم افرادی رو که آنچنان زیبا نیستند،اما ادب و شخصیت خاصی دارند.

به جای تمرکز روی نداشته هامون باید روی داشته هامون مانور بدیم.

پس این انسانهای سطح پایین رو رها کن و نگذار اعتماد به نفست رو بدزدند.

همسرت هم مطمئن باش روزی که شمارو دید،چشمهاشو با خودش آورده بود.اگر دوست نداشت شمارو،باهات ازدواج نمیکرد.

پس متن سازی دیگران رو راجع بهت فراموش کن.

مهم روح ماست. جسم ما فقط روحمون رو حمل میکنه.

به جسمت احترام بگذار و در بهترین حالت نگهش دار، اما همه چیز رو اون ندون. 

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
بانو جان درخواست دوستی دادم عزیزم بپذیر صرفا برای دنبال کردن تایپیکاتون فقط یه نکته عزیزم من در حرف ...

عزیزم ما هیچکس رو بت نمی کنیم.

حتی مادرمان رو.

فقط مراتب احترام و قدرشناسی رو به جا میاریم.

در تاپیک های قبل گفتم که با متن سازی مادر مقدس،به شدت مشکل دارم.

در اکثر موارد یک خانم،در ایران برای این بچه میاره که از قافله ی مردم عقب نمونه، حتی در نوع تغذیه و پوشش بچه اش طوری رفتار میکنه که بقیه تحسینش کنن.

میگید نه؟ آیا تا به حال نشده بچه تون یک لباسی رو بخواد بپوشه که دوست داره، و شما اونو با یک لباس ناراحت،اما شیک عوض کنید؟

حتما شده، اما منتهی این موارد اینقدر برای ما طبیعی شده که دیگه درک نمی کنیم که داریم بخاطر مردم زندگی می کنیم.

بارها دیدم خانم ها دنبال پسردار شدن هستند تا از بقیه کم نیارن . 

اما این وظیفه مارو کم نمیکنه.ممکنه مادرمون هر بدی ای به ما کرده باشه،اما ما مسلمونیم، اگه بعضی چیزها رو رعایت نکنیم که دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه.

خارج از کشور همه میرن از سالمندان مراقبت میکنن،تا عضو گروه هایی بشن تا در پیری مشمول این خدمات بشن.

این رو خدا برامون تضمین کرده،میگه هرکار کنید،همون بهتون برمیگرده، تازه،ما از پدر و مادر خودمون مراقبت می کنیم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
بانو جان درخواست دوستی دادم عزیزم بپذیر صرفا برای دنبال کردن تایپیکاتون فقط یه نکته عزیزم من در حرف ...

درباره آقایون، به نظرم اونها هم باید مراتب قدرشناسی و مراقبت رو به جا بیارن.

اما ما وظیفه ای در برابر مادر اونها نداریم.

همینطور که اونها در برابر مادر ما ندارن.

اما اگر عشق و علاقه معقولی بین زن و مرد وجود داشته باشه، بخاطر همسرشون،به خانواده هم میرسن.

اون هم در موارد خاص و ویژه، نه اینکه بشن نیروی کار خانواده همسر.


خوشا راهی که پایانش تو باشی...

 خب چرا اینقدر درگیر خانواده شوهرین که ازش بت ساخته بشه🤔🤔

 نمیدونم چرا تو نی نی سایت عروسها اینقدر با خانواده شوهرن .خب روز اول اشنایی با همسرتون باید شرط و شروط میزاشتین .استقلال یکی از مهمترین معیارهای ازدواجه 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792