عزیزم من ۲۰ سالگی با یه عشق ه افسانه ای ازدواج کردم و ۳۲ سالگی جداشدم،انقدرضعیف بودم که فکر میکردن بعده اون ادم میمیرم🥺۲،۳ سال بعده زندگی فهمیدم به درد هم نمیخوریم اما وابستگی،حسادت،حرف فامیل،طعنه دوستام وترس ازخانواده باعث شد12سال عمرم بره.
چندماه بعدطلاقم داغون بودم امایه شب تاصبح نوشتم فکرکردم واسه خودم برنامه ریختم چندجلسه مشاوره رفتم الان به لطف خدا زندگیمودارم،کارمیکنم،ارامشم خیلی خیلی بیشترازقبل شده وخیلی قوی وبااراده شدم.
مشکل فقط مالیه امابهم فشارمیادمیگم کسری پولتو بذاری پای دیالیزه نرفته،شیمی درمانی که خدابهت نداده،ناراحتی روانیه وصدتادارو درمون که نداری واینجوری اروم میشم.
از خدا تواین لحظات عزیز میخوام نگاهشوازهیچ کدوممون برنداده که ارحمن راحمین ه.