سلام
مادرشوهرم ساکن شهر دیگه ای هست. ما خیلی دیر به دیر خونشون میرفتیم. ببشتر از ۲۴ ساعت هم اونجا نمیموندیم. من همیشه برای کمک کردن بهش اعلام آمادگی میکنم. ظرفها رو جمع کنم یا.... که معمولا خودش نمیذاره و میگفت تازه از راه رسیدی یا تو هم عین دخترم هستی.
در عوض هر وقت که تهران میاومدند منم براشون سنگ تموم میذاشتم. چند مدل غذا و دسر و شیرینی... ازشون پذیرایی میکردم.
حالا فهمیدم همه جا پشت من حرف زده. گفته از وقتی میاد تا بره دست به سیاه و سفید نمیزنه. عروس بخور و بخوابی هست.خواهراش هم منو دوره کردند بهم گفتند کجا همچین مادرشوهری پیدا میشه، یا الان کدوم عروسی شبیه توئه؟
باهاش چه رفتاری کنم؟