چون که تاپیک زیاد زدم تو این مورد دیگه توضیح نمیدم خواستید بخونیدشون
بچه ها امشب مادرشوهرم زنگ زده ب همسر که تولد خواهرشوهرمه و بیاین.
اگه یادتون باشه منم تو عید تولد گرفتم اینا اومدن تولدمو بهم زدن و ما چند ماه قهر بودیم تا طلاقم رفتیم
حتی تا همین چند ماه پیشم که عقدش بود و داستانایی که اتفاق افتاد و کمو بیش در جریانید که اونا سر عقد من نیومدن.
ما هم بعد از کلی قهر و دعوا و ... که از سمت اونا بود البته .نرفتیم
حالا شما جای منو شوهرم باشید میرید تولدش
اینم اضافه کنم که ی سال اینا عید کردن من تا ب امروز شوهرشو ندیدم
شاید باور نکنید
حتی عکسشو
...
من خیییلی ساده ام
اینجا خیلی بهم گفتید
خواهش میکنم کمکم کنید تا عین همیشه سنگ روی یخ نشم و کلی خودخوری نکنم