عزیزم من درک میکنم.اون قطعا ادم کم شعوری بوده که رفته سر چمدونت.به نظرم تهمتش اونقدر بد نبود که سر چمدون رفتنش بد بوده.شاید ادم یه چی داشته باشه نخواد کسی ببینه.پس تکلیف اون ادم الان معلومه.اما اخرش که چی؟اینا همش برای خودت عذاب اوره.اونقدری که تو داری حرص میخوری بقبه عین خیالشون نیست.قطعا در اور و عداب اوره.منم یه همچین حالی را تجربه کردم.نه به این شکل ولی بد بود.و انقدر حق با من بود که واقعا قابل بخشش نیست اما من بیخیال شدم.هنوزم تو دلمه ها ولی بهش فکر نمیکنم.ولش کن بابا.اعصابمو از سر راه اوردم؟انقد تو حموم فکر میکردم.تو خیالم موقع ظرف شستن دعوا میکردم باهاشون که داشتم ناراحتی اعصاب میگرفتم.اما یه بار به خودم گفتم ولشون کن.نمیبخشمشون ولی فراموش میکنم و بهش فکر نمیکنم.چون تحمل اعصاب خردی را ندارم