تو عقد یا با شوهرتون کلا معمولا اینجور خاطره هارو که میخونم خیلی بازه و خنده دارن خودم مجردم مگرنه قطعا هزار تا چیز برای گفتن داشتم(یک عدد ادم دستو پا چلفتی🙄)
۲۱روز عقد بودم دنبال جهیزیه بودم همش خسته و کوفته.خاطره ای جز خستگی ندارم
همش. بحث و دعوا بود
اینجا همه که برعکسید معمولا کلی اتفاق باحال میوفته برای همه تو این دوران
من صدایی نازک دارم و آروم حرف میزنم !
سر عقدم .خانواده شوهر با حاج آقا آشنا بودن و کلا میگفتن میخندیدن .آقاهه از من پرسید وکیلم و بعد یه چی شد همشون شروع به خنده و حرف تو حرف حالا من با صدای آروم اونوسط گفتم بسم الله الرحمن الرحیم با اجازه .... دیدم هیچکی نشنید اصن یادشون رفته بود برا چی اومدن 😉😉😀😀😀😁😁
ی بار رفته بودم خونه پدرشوهرم اینا
بعد شوهرم دید کسی حواسش نیس
با لب خونی داشت میگفت امشب ولت نمیکنم اخرشم ی بوس فرستاد
یهو برگشتم دیدم مادرشوهرم داره میخنده
من عین سکته ایا فقط نگاش میکردم😂
خونوادها عجله عروسی داشتن..
فقط دوران نامزدی رفته بودیم بیرون لب دریا ی ارتفاع ۴متری از سنگای خیلی بزرگ بود رفتیم پایین اونجا تو بغل هم بودیم یهو شوهرم روبرو ک نگاه کرد دید یکی از اون بالا داره نگامون میکنه شوهرم گفت داری فیلم میبینی با ی لحن خیلی تند من خیییلییی ترسیدم انقد نگاه مرده عجیب و موزی بود فکرکردم پلیس با لباس شخصیه سریع اومدم بالا دیدم بله ماشین گشت هم اومده شوهرم هی میگفت عادی باش من میگفتم به بابا چی بگم بابارو چیکارش کنم و باسرعت راه میرفتم و از شوهرم دور میشدم انقد رفتم تا از ماشین گشت دور شدم بعد دیدم هیچ خبری نیست نگو اون مرده مریض بوده و فقط نگاه میکرد و اون گشت هم بخاطر ی اکیپ دیگه اومده بود اونجا اصلا اون پایین مارو ندیده بود😐😐😐خیلی رعب آور بود
یکی دیگم ک واسه چند وقت پیشه
من بعضی اوقات به شوخی یهو اونجای شوشو رو میگیرم در میرم
رفته بودم خونه مامانم
داشتم باهاش شوخی میکردم حواسم نبود یهو گرفتم
خداااررروووشکر روبروی هم بودیم کسی زیاد متوجه نشد شایدم شدن به روی خودشون نیاوردن😂😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
