بچها یه نفر رو یکی از همکارم بهم معرفی کرده ۳۵ سالشه وضع مالیش هم بدک نیست ی خونه و ی ماشین با ی درآمد متوسط داره ؛ منم ۲۸ سالمه ؛ خیلی آدم اکتیو و پر جنب و جوشی هستم خودمم شاغلم و ماشین دارم ؛ اون آدم بی نهایت آروم و مطیع هست و هرچی بگی میگه چشم ؛ یه جورایی هم خیلی وابسته است ؛ پدر منو درآورده از بس پیام میده و خواهش میکنه ؛ من خیلی ازش خوشم نیومده به دلم ننشسته ولی اون میگه تو دقیقا همونی هستی که من میخام و خوشبختت میکنم و فلان ؛ ولی این حد از آرومی و مطیع بودن و التماس کردن روان منو ریخته بهم ؛ جواب نمیدی محل نمیذاری بازم ول کن نیست از طرفی میگم پسر خوبیه سالمه میشه باهاش یه زندگی آروم داشت از طرفی اصلا نمیتونم به خودم بقبولونم که اون شوهرم باشه مخصوصا که من کلا یه ریشه ترس و فوبیای از ازدواج هم دارم ؛ واقعا موندم چیکار کنم میخام بلاک کنم و بگم نه و تموم ولی میترسم بعدها پشیمون بشم ؛ خانواده اون و منم در جریانن ولی گفتن خودت تصمیم بگیر
وای ازدواج خیلی سخته. حق میدم بهت. ولی اگه ب دلت ننشسته و نمیتونی قبولش کنی و با این اخلاقایی ک میگی ببین میتونی عاشقش باشی یا نه. نه اینکه به زور بخوای تحملش کنی!! اینطوری وابسته و آویزون بودنو منم بدم میاد
من ۲۷ سالمه مجردم ولی واقعا دیگه بعد از ۲۶ بنظرم بهترین سنه واسه ازدواج
نظر شما هم محترمه.ولی منظورم یه عده خاص بود.من خودم ۲۲ سالگی ازدواج کردم به نظرم زودتر هم بود خوب بود.به دانشگاه وکار هم رسیدم خدارا شکر.البته الان پاره وقت ومحدود کار میکنم
اخلاق طرف خیلی مهمه که چجوری باشه ولی اگه شما برات پرستیژ و چیزای دیگه هم مهمه باید اونارم در نظر بگیری . یه چیز دیگه هم بگم این پسرا همشون عادتشونه ازین حرفا بزنن که اره تو همونی هستی که من میخواستم تو تنها عشق زندگیمی خدا تورو سر راهم قرار داده و این چیزا . منم کسی که میخواستیم باهم ازدواج کنیم شب تا صبح فقط همینا رو بهم میگفت و از همه نظر واقعا با اخلاق بود و خوب بود اما همین آدم دقیقا نزدیک نامزدی مون جا زد و رفت و گفت مناسب هم نیستیم و منو شکست داد که شب و روز کارم شده گریه