من اخرش یکی رو پیدا کردم سر در میاورد.گفتم بابا جان اصلا ما اینکاره نیستیم.تو اون جمعها نبودیم چه گیری داده به ما.رف به یکی گف گف بگو به ما نه به خودش.ازش خوششون اومده از دخترای مو بور خوششون میاد.بعد گف نترس دارن بازی میکنن خودشون میرن پی کارشون.این خابگاه ما اصلا جای پرتی بود بیرون شهر و حتی دور از جاده.اطرافش مردابو جنگل بود البته داخل دانشگاه بودا.ولی با دانشکده ها خییییلی قاصله داشت.
دسشویی دارم چجوری برم😢
یادم افتاد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
