خيلي از دستت ناراحتم چون باهم قول و قراري داشتيم چون قول داده بوديم هرچيز قابل حلي رو حل كنيم
چون مردي كن اينقدر راحت ميزاره ميره نميتونه تكيه گاه خوبي باشه
چون هرچقدر پيش خودم بهش فكر ميكنم به اين نتيجه ميرسم مگه رابطه لباسه هر زمان يكم اذيتت كرد جاي موندن و ساختن و درست كردن و كنار هم بودن بزاري بري؟
مگه رابطه الكيه بگي من ديگه تعهد نميدم شايد حتي با يكي ديگه اشنا شم
ولي با همه ي ناراحتيم هر ثانيه ي دو هفته اي كه گذشت توي فكرم بودي صبح مثل قبل با فكر تو بيدار ميشدم شب با بغل كردن تو ميخوابيدم
تو طول روز كلي باهات حرف ميزدم حتي وقتي خودت نبودي
اينارو گفتم ك بگم فقط دلم برات تنگ شده