سلام من یه پسر بیست و سه ماهه دارم که اصلا منو دوست نداره و بهم وابستگی نداره،با اینکه همه کار براش کردم هم خودم هم خانوادم یعنی پدرمو کارایی که براش کرده رو هرکی میبینه میگه خوش بحالش واسه همچین پدربزرگی،ولی همش شوهرمو خانوادشو دوس داره با اینکه پدرشوهرم حتی کادو تولدم بهش نداد هرچی گفت کادو میخوام ۱۰ هزارتومنم نداد دستش اقلا دلخوش بشه،اونا دورن ازمون و ما تو شهر من زندگی میکنیم نمیدونم چرا اینقدر نمک نشناسه،دیشب شوهرم جلوش منو کتک زد تو دهنم پر خون شد بدنم کلا درد داره خودمو انداختم جلو که سرسره ی پسرمو که خیلی دوس داره نشکنه تا میخورد منو زد بچه یکساعت تمام زار زد تو بغلم بعد که شوهرم اومد صداش زد بدو رفت پیشش انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده اصلانم سمتم نیومد دیگه منم به شوهرم گفتم ببر خودت نگهش دار جفتتونگم شید بیرون از تو اتاق عین خودتون نمک نشناس و عوضیه،خواهشا بحث درباره ی علت اختلافات و کتک و چرا بچه دار شدی نکنین که از حوصله ی بحث خارجه،متاسفانه قیافه و همه چیشم عین باباشه،احساس میکنم دلسرد شدم ازش از دیشب،خیلیم باهوشه نگید که بچس نمیفهمه،من دلم از این موضوع شکسته و حوصله ی بحثای دیگه رو ندارم
من توام یاتو منی دقیقا مثل پسر من از اول تا الان که 6سالشه اینجوریه اصلا منو دوست نداره فقط خانواده شوهرمو عموشو درحالی که اونا هیچکاری نکردن داداشم عاشقه پسرمه همه چی براش میخره بالامم همینطور ولی میگه فقط اونا رو دویت دارم همش طرفدار اوناس منو دوست نداره
من اولا خیلی بابامو دوس داشتم بیشتر از مامانم دست خودم نبود اما الان خیلی کمتر شده حسم بهش حتی مامانم همیشه بهم میگف من ازت راضی نیستم ک اونو بیشتر دوس داری هر کاری باهات میکنه اونو بیشتر دوس داری
اصلا طرز فكرت برام قابل درك نيست! حتما يه مشاوره بگير عزيزم. بچه شما هنوز تو سنيه كه همه دنياش شمايي. بعدم بچه كه تو اون سن هنوز متوجه نيست شما پريدي جلو سرسره اش و از خودگذشتگي كردي!