سخت بود یااسون شوهرتون باهاتون چجوری بود خاطره جالبی ازش دارین بگی؟؟؟💕🙈
قسمت نشده😔
افتضاح
سخت بود همش معده درد
هنوز سه ماهم نشده
ب معني واقعي كلمه گنداخلاق شدم
زشت و بدتركيب
كثيف و ژوليده
شكمو و چاق
همسرمم كه خوبه طبق معمول
و خوبيش عذابم ميده
چون باعث عذاب وجدان ميشه برام
نميذاره با خيال راحت بد باشم
هم شیرین هم سخت استرس حالت تهوع استراحت هیچجا نرفتن
با استرس سقط داره میگذره😶😶
تقریبا سخت بود
پنج ماه یسره گلاب به روتون بالا میاوردم
بعدشم تا تهوع قطع شد انقدر اشتها باز کردم که عین پنگوئن شدم نمیتونستم تکون بخورم از چاقی 😂😂😂 خدایی سخت بود
اسون بود اذیت نشدم ولی خیلی حرص و جوش بهم دادن عوصیای دورم واسه همین بچم بچه سختی شده اذیت کنه
در حال گذراندنم.شوهرمم مث قبل دوسم داره.فقط بیشتر نازمو میکشه.😍😍😍دوران بسیار قشنگیه
مال من سه ماه اولش خیلی سخت بود. حال فیزیکیم همیشه بد بود
بعدش خوب شد. با همسرم دوتا مسافرت رفتیم یکی هم خودم تنهایی رفتم واقعا از همش خاطرات خیلی خیلی خوبی دارم
سه ماه آخر یه کم زیادی شیرینی جات خوردم و بیشتر از حدی که باید چاق شدم و هنوزم وزن قبلم برنگشته. به جز این همه چیز دیگه ش خوب بود.
ب لحاظ اخلاقی بدترین دوران رو با شوهرم داشتم . اصلا سعی نکرد بخاطر من و بچه اش یکم درکم کنه و کوتاه بیاد . احساس میکنم گاهی نمیتونم ببخشم
بارداری من سه چهار ماه آخر سخت شده بود
ولی الان بخاطر فرزند دلبند و اینکه روابطمان هم خیلی بهتر شده خوشحال و شاکرم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
