شوهرم خانواده درس و حسابیهم نداره اصلا میشه گفت نداره،کاش پول نداشت، قیافه ام نداره ،فقط اخلاق داشت😔
نه ۱۷ عقد کردم
۱۸ عروسی
شوهرم با ادامه تحصیلم مشکلی نداشت
مسئولیت هایی که به آدم وارد میشه بعد ازدواج باعث شد نتونم درس بخونم
اما کلا بنظر خودم دوساله که میفهمم چی به چیع
نه اینکه تا الان نفهمیده باشم و به قول معروف عروسک بازیمو میکردم نه
من از همون اولش همه میگفتن از لحاظ عقلی خیلی بیشتر از سنم میخوره
اما نگه داشتن زندگی و مسئولیت داشتن تو سن کم خیلی سخته
تازه من تو سن ۲۰ بچه اوردم
اون از همه سخت تر
منم ۱۷سالگی عقد کردم و جدا شدم...
مامانم وقتی مجرد بودم تو خونه عین یه کوزت ازم کار میکشید از ۷ سالگی خونه تمیز میکردم،بچه نگه میداشتم غذا درست میکردم،وقتی ام این کارا رو انجام نمیدادم باهام دعوا میکرد و کتکم میزد کلا خانواده ی مادرم افراد عصبی و زود جوشی بودن ،هر خواستگاریم داشتم بدون اینکه بهم بگه رد میکرد یه روز از فامیلای خودش اومد خواستگاریم نگو خانم راضی بوده،فقط تو اون یه مورد خواستگار گذاشت بیاد خونه که اونم شد همین بخت برگشته ی من و این ازدواج
اختلاف ستی مهم نبس
مهم اینه طرف مقابلت درکت کنه
من خداییش همسرم درکم میکنه
باهام خیلی خوبه
همو خیلی دوست داریم
اما همینکه با سن کم میبینم هم سن های من الان هزار جوره راحتن
هیچ مسئولیتی ندارن
بعد خودمو میبینم ... اونجاست که برام سخت میشه
اما باز دوبارهمیسه برام عادت
کلا خبلی شادم
همیشه در هر حالتی سعی کردم شاد باشم و این حال خوبم رو به همه از جمله خانواده سه نفرم منتقل کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
