پسرم دو سال و نیمم مثه بلبل حرف میزد ،یدفه لکنت گرفته زبونش ،دارم میمیرم از دردش قلبم در میگیره ،تازه یه هفتس متوجه شدم ،بچمم از ترس اینجوری شد ،قشنگ دستی دستی بچمو داغون کردم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
😭باباییم دیگه فوت کرد دارم دق میکنم خدایا😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭بابای مهربونو مظلومم دورت بگردم الهی ،بابابخدا میام پیشت ،دارم دق میکنم خدا زندگی بدون بابامونمیخام من😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم، ب امید روزی ک برم کنسرتش 🥰
عزیزم منم بچگی مامان بزرکم فوت شد رفتم توی غسال خانه دنبال مامانم جنازه رو دیدم از اون روز لکنت گرفنم چند ماه بعذش مامانم منو برد پیش ی سید پیرمرد ی دعا خوند دست کشید رو سرم..روز بعدش لکنت رفت ک رفت الانم ۲۵سالمه اون زمان ۸سالم بود.