تیکر تولد ۵ سالگی دلبرم😍 لحظه دیدنت انگار که یک حادثه بود، حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت... سیب را چیدمو در دلهره ی دستانم، سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد گفت 1 گفت 2 افسوس سه را دوست نداشت... من و تو خط موازی؟ نرسیدن؟ هرگز، دلم این قاعده هندسه را دوست نداشت... درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت 🙃
من باید قوی باشم ، مثل پرنده ای که باید پرواز کند ، مثل بارانی که باید ببارد ، مثل خورشیدی که باید بتابد ، مثل چشمه ای که باید بجوشد ، من باید قوی باشم و این باید یعنی انتخاب دیگری به جز قوی بودن و ادامه دادن ندارم🥺🥺🥺 امضای قبلی رو حیفم اومد پاک کنم🤭🤭👈👈👈صبور باش ... هم حکمت را میفهمی...هم قسمت را میچشی... هم معجره را میبینی....😊خاطره زایمان من😊
من باید قوی باشم ، مثل پرنده ای که باید پرواز کند ، مثل بارانی که باید ببارد ، مثل خورشیدی که باید بتابد ، مثل چشمه ای که باید بجوشد ، من باید قوی باشم و این باید یعنی انتخاب دیگری به جز قوی بودن و ادامه دادن ندارم🥺🥺🥺 امضای قبلی رو حیفم اومد پاک کنم🤭🤭👈👈👈صبور باش ... هم حکمت را میفهمی...هم قسمت را میچشی... هم معجره را میبینی....😊خاطره زایمان من😊