سریال خسته کننده ی دل

6491mamantaha

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/30

تعداد پست: 10301

بچه ها من تاقسمت۸دیدم فعلا دوشبه

اما این رستا رفته رو مخم

چرا شب عروسی بهم زد؟واقعا عاشق مهران شده؟جریان چیه؟

🌹

1399/07/14

03:10

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

_cute_

عضویت: 1398/10/24

تعداد پست: 2581

نبین نبین پیر میشی تا تموم شه

در 🌸۹۹/۹/۹🌸 کرونا از بین رفته شوهرمم کار پیدا کرده داریم‌کارای عروسیمونو میکنیم ....۱سالو ۶ماهه عقدم برای درست شدن کار شوهرم یه صلوات بفرستید💖تیکرمم تیکر وقتیه شوهرمو بعد ۱ ماه میخام ببینم

1399/07/14

03:11

2 نفر لایک کرده اند ...

جانی_دپ

عضویت: 1399/07/09

تعداد پست: 40245

قسمت ۸ خسته شدی

حالا فعلا جا داره

{ خانم هستم }

1399/07/14

03:11

3 نفر لایک کرده اند ...

ریحانه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

zhra1369

عضویت: 1399/02/10

تعداد پست: 3108

رستا دزدیدش و بش تجاوز کرده بعد خیابون ولش کرد

1399/07/14

03:11

1 نفر لایک کرده اند ...

عشقمخدا1399

عضویت: 1399/03/07

تعداد پست: 7526

دزدیدنش تو اسانسور بهش تجاوز کردن

❤❤❤❤

1399/07/14

03:11

1 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

وااای همشو نبینیااا مسخرست

قسمت ۱۷ و ۱۸ و ۲۸ و ۲۹ و ۳۸ و ۴۰ ببین

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/07/14

03:12

1 نفر لایک کرده اند ...