نميدونم چرا مادرم اينقد كينه ايِ؟
يعني تقريبا كل خانواده مادرم اينجوري ن
از بچگي خيلي سركوفت ميزد
همش ميگفت شوهر كن
از ١٢ سالگي نامزديم كرد بچه بودم من
توي ١٧ سالگيم نامزديم بهم خورد
خيلي روم تاثير گذاشت
بعدش هر روز كشمكش و دعوا بود توي خونه
هر روز ميگفت زيادي هستي و نميخوايمت
و باهم حرف نميزد
كتك ميزد
اثار كتكاش خنوزم رو بدنم هست
بالاخره منم توي دوران بلوغ بودم
شايد كاراي ميكردم ولي ...
الان ازدواج كردم بچه دارم
شرهرم خيلي مرد خوبيه
الان مادرم جور ديگه اذيتم ميكنه
با حسادت كرداناش
حسادت به خونه و زندگيم
با زخم زبوناش
با بي محلي هاش
دلم پره
من تنها دخترشم
يادمه به همه ميگفت بس دخترم حسوده من حامله نميشم
ولي امشب دلم شكست
پخت داشتيم به نيت امام حسين
حتي زنگ هم نزد
كاري نداري
كمك نميخوايي
كلا تنها بزرگ شدم
و هيچ پشتيباني ندارم
دلم به حال خودم ميسوزه
دام يه مامان مهربون ميخواد
يه مامان كه دعدغه اش من باشم
خدا لطف مهر مادري رو از من دريغ كرده
خدا دلمو اروم كن