تو خونه مادر شوهرم تو یه اتاق زندگی میکنیم
مادر شوهرم یه زن بیوه اس تنهاس میگه از خونه بیرون نریم امشب رفتیم سر دعوت منو شوهرم یکم دیر اومدیم کلی حرف بمون زد
بعد منم الان با شوهرم دعوا کردم لهش گفتم گفتم دعا میکنم بمیره اینم قهر کرد چکار کنم زندگیم داره میپاشه از هم هر چی هم دعوا میکنم شوهرم میگه مامانم تنهاس مستقلت نمیکنم تو رو خدا بگین چکار کنم تحمل تیکه هاشو ندارم برگشته میگه میخوا برا پسرم زن بگیرم من چیکار کنم مردم از بس گریه کردم