برادر شوهرم عقد کرده هستش.خانومش شهرستانه.
یه بار خرداد ماه اومده بود تهران که من تو ماه چهار بودم و اینکه تازه اسباب کشی کرده بودم و هنوز خونمو نچیده بودم به خاطر بارداری و کرونا خیلی دیر وسایلم رو چیدم.تقریبا الان یک ماه هست که خونم خونه شده تا همین چهار هفته پیش پرده نداشت خونم.که اون موقع نشد بیاد خونمون و خب من به خاطر کرونا هم خودم نه جایی رفتم و میرم و نه دوست دارم برم...
تقریبا دو ماه پیش بود که چون تازه اومده بودیم خونه خودمون علی رغم بارداری و کرونا خانواده شوهرم یعنی دوتابرادر شوهرام که یکیشون مجرد هست و اون یکی هم همینی هست که عقده و اون موقع خانومش نبود رو به همراه خواهر شوهرم اینا دعوت کردم اونم از سر اجبار گفتم هم دوست دارن بیان خونه جدید برادرشون هم اینکه این کرونا رفتنی نیست و من روز به روز سنگین تر میشم و آخرشم باید بیان خونم پس تا سنگین تر نشدم یه بار دعوت کنم بیان تا ایشالله فارغ بشم.
اما
الان دوباره اون برادر شوهرم خانومش رو آورده تهران.و من الان در اول ماه نهم بارداری هستم و کمردرد و پا درد و سنگینی به کنار که واریس واژن و پا و فتق هم گرفتم و سخته برام سرپا بایستم و دکتر هم گفته خیلی راه نرم و سرپا نایستم واسه همینم مامانم الان یک ماه هست اومده خونم که کمکم باشه و تا زایمانم میمونه و امروز همسرم بهم گفت فلانی اومده یه شب دعوتش کنیم بیاد دوبار هست اومده تهران و خونمون نیومده زشته،😒
گفتم من با این شرایط نمیتونم هم بارداری هم کرونا هم ماه آخر بارداری و هم مشکلات بارداریم
گفت داداش کوچکم هست توقع دارم ازم.گفتم خب فرار که نمیکنه بلاخره بازم میاد تهران قراره اینجا زندگی کنه.
خیلی اصرار نمیکنه همسرم اما حرفش هم اینه و خواسته قلبیش اینه که اونا رو دعوت کنم.
منم ناراحتم هم برا خودم سخته هم دوست ندارم همسرم ناراحت بشه هم اینکه نکنه اونا فکر بد راجب من کنن و بگن فلانی رو دعوت نکرده و زشت بشه برام ؟
من خودم بودم تو این شرایط از یه زن باردار توقع ندارم من تو شرایط غیر کروناش هم دوست ندارم برم یه زن باردار رو تو سختی بندازم ولی نمیدونم اونا تو دلشون توقع دارن یا نه؟
حق با کیه؟
من باید چکار کنم؟