کسی یا دکتری بهم نگفته ها به ذهن خودم رسیده برم دکتر درمیون بزارم
میدونید چجوری شدم؟ظرفیت روحیم خیلی اومده پایین
حوصله هیچ آدمی رو ندارم
دلم میخواد تنها باشم یک آدم کنارم باشه مثل مادر پدر کسی
در حد ۲_۳ساعت میتونم تحملش کنم
بعد همه چیز برام سخت و خفقان آوره
دلم نمیخواد تکون بخورم از سرجام فقط نگاه به گوشیم کنم
گشت بزنم تو نی نی سایت ،اکسپلور ،یوتیوب همین و بس
مامانم و بابام ۲۰ سال زندگی کردن اما زندگی نه ها خداراشاهد میگیرم مامانم سالی چند بار کتک میخورد و در طول روز دائم دعوا و جنگ اعصاب داشتیم من اگه یدونه شلوار میخواستم بابام میرفت به عمه و عموهام میگفت پول میخواد برای شلوار
یادم نمیره اون سالی که گوشی میخواستم فامیل پدریم همه میدونستن همسایمون هم میدونست اشک من همیشه درمیومد
ما یا به خانواده پدری جواب پس میدادیم یا مادری
یا دخالتا خاله رو تحمل میکردیم یا زنعمو
زندگیمون شخصی نبود کاملا عمومی بود
ما زندگیمون پاشیده بود پاشیده
بعدشم که طلاق گرفتن با آبروریزی و سر و صدا
الان کلی تروما و طرحواره دارم نمیدونم چیکار کنم