بچهااا من تازه یه چیز سفید دیدم گوشه اتاق ایستاده بود شوهرمو بیدار کردم گفتم ببینش نگاه کرد من میدیدمش شوهرم نمیدیدش اخر سر هم بهم گفت دیوونه شدی بگیر بخواب از ترس خوابم نمیبره میترسم بازم نگاه کنم چیکار کنم😭😭😭😭😭😭😭😭
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نمیتونم میترسم یعنی چی بود نکنه عجل باشه من میدیدمش داشت نگاه میکرد ولی شوهرم نمیدیدش
چشم پزشک یا روانپزشک ؟مسئله این است😀😀🤪🤪
از وقتی میام نینی سایت حس میکنم پیشونیم بوتاکس لازم داره یا انقدر از تاپیکا حیرت میکنم ابروهام میپره بالا همون بالا هم میمونه.یا تاپیک ظلم و زن آزاری و کودک ازاری میبینم اخم میکنم برای ساعتها😐😐هعییییی🤦♀️
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍