2777
2789
منم مجرد بودم رفتم تعویض روغنی، که روغن ماشینمو عوض کنم بعد یهو تا روی چال تعویض روغنی رفتم ماشینم ب ...

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

من تا مهربانی بیشتر نخوانده ام🥀 سابقه پنج بار تعلیقی😕اگه با نظرم مخالفی یه نفس عمیق بکش بعد تایپ کن منم جواب دندون شکن دارم اما میترسم جای دندون ،دل بشکنه پس جواب نمیدم🙏🏻💙

ی بار دیگه رفتیم ی جایی که نت نداشتیم 

بعد یه آقاهه گوشی شو داد چون همه با هم رفتیم مسافرت منم معتاد گوشیم 

چون خیلی از خانواده م دورم باید تصویری یا پیام بدم 

بعد اون گوشی چن ساعت میباشد پیش ما یعنی خانما تو ی خونه ویلایی مردا تو ی خونه ویلایی دیگه که در داشت 

خلاصه ما چون جای پرتی بودیم  نت ضعیف بود بعد دخترش برد ی جا دیگع که نت قوی شع خانوم مرده روبه روم نشسته بود 

بعد منم به دختره گفتم نبره دختره گوش نداد برد منم داد زدم گفتم اون گوشی بی صاحب شده رو بیار

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

رفتم میوه فروشی ازگیل بخرم نمیدونم یهو چی شد همون لحظه به کل اسم ازگیل یادم رفته بود به فروشنده گفتم آقا این زیگیلا کیلو چند  

سلامتى اونى كه برام ٢٤ ساعت كار كرد حقوقم نخاست ميگفت خوشبخت شی خستگيم در ميره ،،،مادر رو میگم. به سلامتی مادر که فرشته روی زمین است

مامانم تعریف میکرد که با بابام میخاستن برن بیرون ،بابا زودتر رفت که ماشبن روشن کنه و مامان  خیلی شیک و مجلسی رفت سوار ماشین شد و مثلا خواست یکم صمیمی باشه خیلی خوشگل گفت من حاضرم عزیزم بریم ومامانم  اصلا متوجه نمیشد که چه سوتی داده و چندبار با لحن خاصی میگفت بریم دیگه منتظر چی هستی، یکی نیست بگه مادر من حواست کجایه ببین اصلا درست سوار شدی!!!🤦🏼‍♀️😳😂 خلاصه اشتباهی سوار ماشین همسایمون شده بود😂😂😂😂

ی بار خونمون دوست بابام بود 

بعد بعد اون خانوم چادرو چن بار برعکس گذاشت مامانم میگفت آخر شوهرت سرت زن میبره  بعد وقتی شوهرش بود چادرش و برعکس گذاشت مامانم گفت باز برعکس گذاشتی بعد خانومه خندید چیزی نگفت منم بلند گفتم اگه برق قم صیغه ات میکنن 

همه نه می تونستن بخندن ن جلوی خودشون بگیرن 

بعد با مامانم رفتم اشپزخونه   که میوه بیارم مامانم گفت معنی شو میدونی میگی 

گفتم نه مگه چیزی بدیع

تازه فهمیدم چه گندی زدم 

آخ آخ الان یادم افتاد تو دوران دانشگاه خیلی با عجله داشتم از کلاس میومدم بیرون که دقیقا از اونطرف یکی از استادای مرد داشت میومد به سمت من و یک اتفاق وحشتناکی افتاد  تصادف خیلی بدی بود🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️چرا آخه چرا، دیگه من با اون استاد درس برنداشتم☹

من مادربزرگ مادریم ۹ تا بچه داره 

بعد داشت تعریف میکرد در مورد بچه 

گفت اون موقع ها دولت میگفت بچه بیارین 

به ما شیر خشک رایگان میدادن  از اونایی که کوپنی بود 

من به مادربزرگم میگم ننه 

گفتم ننه جان تو ملت ورشکست کردی 

۹تا بچه اوردی   

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792